بچه که بودم،!!
سر نمازم با صدای بلند دعا کردم "خدایا یه دوچرخه به من بده"
پدرم شنید، گفت: بچه جان، خدا که کارش دوچرخه دادن نیست، کار خدا لطف به بندگانش است و خصوصا بخشش گناهان،
نه دوچرخه دادن.
صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و سر نمازم دعا کردم: خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش.
بابام شنید: گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست.
از آن روز دیگه من راهم را پیدا کردم.
الان هم مسئول خیلی بزرگی توی ایران شدم
اول اختلاس میکنم و بعد نماز و توبه.
نور به قبرت بباره پدر !!
😜که گفتی
خدا ارحمن راحمینه !!
😜#طنز_تلخ_روشن ارسالي از ؛خ شاكري
⭐️⭐️#كانال_روشن_اباد_نيوز