«چون به یکی پاره پوست، شهر توانی گرفت
غَبن بُوَد در دکان، کوره و دم داشتن
همت و آنگه ز غیر، برگ و نوا خواستن!
عیسی و آنگه به وام نیل و بَقَم داشتن!»
خاقانی
🔴یادداشتی به یاد استاد سید محمد دبیرسیاقی
📝شکوه کرمانشاهانی
امروز، قزوین مردی را تا خانه ابدی مشایعت کرد که یک قرن در هوای ادبیات، فرهنگ،
تاریخ و قلم نفس کشیده بود. مرد بزرگی که در کنار و در محضر بزرگمردانی چون علامه دهخدا, سالها به زبان فارسی خدمت کرد, پژوهش کرد، نوشت، آموخت و آموزگار بود.
در مورد استاد سید محمد دبیرسیاقی بسیار می توان گفت و نوشت که از توان این قلم خارج است. در این یادداشت کوتاه اما می خواهم از گذر خاطره ای، از منظری متفاوت از این انسان فرهیخته یاد کنم.
سال 1393 بود و ما اولین فعالیت های خود را در حوزه باغستان آغاز کرده بودیم. بعد از چند ماه مطالعه و تلاش برای آشنایی با باغستان، اولین کنش مطالبه گری خود را با جمع آوری امضا در اعتراض به احداث
#پل_قدس از دل باغستان آغاز کردیم. نامه ای که نهایتا با تلاش جمعی از دوستان، با 900 امضا خطاب به استاندار وقت نوشته شد و البته راه به جایی نبرد و این ننگ بر دامان قزوین نشست.
همان زمان مطلع شدیم که استاد دکتر محمد دبیرسیاقی به اتفاق تعدادی از معتمدین شهر، پیش از آن نامه ای در هشدار به مخرب بودن این پل و لزوم توقف آن خطاب به استاندار وقت «آقای روزبه» نوشته اند.
به اتفاق مهندس منوچهر دبیرسیاقی از افتخارات انجمن و عموزاده استاد به جلسه ای رفتیم که بطور هفتگی با تعداد معدودی از فرهیختگان شهر در منزل استاد تشکیل می شد. (خاطرم هست زنده یاد مرحوم تقی افشاری هم در آن جلسه حضور داشتند)
اجازه نیافتم در ریختن چای و تعارف کردن آن کمک کنم. گفتند که دکتر دبیرسیاقی اصرار دارند خودشان از میهمان هایشان پذیرایی کنند. در سن 96 سالگی خودشان سینی را جلوی تک تک میهمان ها می گرفتند.
رفته بودیم برای نامه ی اعتراضی که نوشته ایم، از استاد دبیرسیاقی و باقی حاضرین هم امضا بگیریم. همه امضا کردند، استاد اما گفتند از این اعتراض ها نا امید شده ام. ما هر قدر طی این سالها به کارهای اینها اعتراض کرده ایم، اینها روند تخریب خود را سرعت بیشتری دادند.
استاد محمد دبیرسیاقی علاوه بر تمامی ابعاد شخصیت برجسته اش، یک کنشگر اجتماعی بود. مردی که انعکاس اندوخته هایش را در بستر جامعه می خواست. دلسردی آن روز ایشان شاید عامل مضاعفی بود بر ادامه تلاش های ما.
چند بار دیگر هم به آن جلسات رفتم. این اواخر دلم می خواست بار دیگر به محضرش بروم و درمیان بگذارم که:
اگر چه ارباب فرهنگ، سکان داران کشتی صلاح جامعه هستند اما تکیه گاه آنها گویی باید نهادهای برخاسته از دل مردم باشند که بی وابستگی به نهادهای قدرت و سیاست، نیروی خود را از سرمایه های نهفته در متن جامعه می گیرند و در یک دور آهسته اما پیوسته و زاینده، سرمایه اجتماعی تولید می کنند.
نهادهایی که خلوص، اندیشه و دغدغه بنیان تشکیل آنهاست و اگرچه هنوز بسیار اندک هستند، اما هستند و امید آن هست که اندک اندک بزرگتر و پرتعدادتر بشوند.
نشد که اینها را در محضر استاد به سوال بنشینم، ماه های اخیر در بستر بیماری بود.
☘یاد عزیزش بر پیشانی قزوینِ پرافتخار و انسان پرور درخشان باد.
پ.ن. خاندان فرهیخته دبیرسیاقی از باغداران بنام قزوین بودند و محله ای در قزوین هنوز با نام
#باغ_دبیر شناخته می شود.
بخش هایی از کتاب «سیر تاریخی بنای شهر قزوین و بناهای آن» اثر استاد محمد دبیرسیاقی را که اشاره به باغستان دارد، پیش از این در کانال باغستان مرور کرده ایم که با هشتگ
#تاریخ_قزوین می توانید بازبیابید.
#دکتر_سید_محمد_دبیرسیاقی#دکتر_دبیرسیاقی#سید_محمد_دبیرسیاقیانجمن
#توسعه_حیات_شهر انجمن تخصصی
#باغستان_سنتی_قزوین @QazvinTraditionalGardens