پیام بشریت‌

دوباره میسازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگر چه با استخوان خویش

دوباره می‌بویم از تو گل
به میل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون
به سیل اشک روان خویش

دوباره یک روز روشنا
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ میزنم
ز آبی آسمان خویش

اگر چه صد ساله مرده‌ام
به گور خود خواهم ایستاد
که بردرم قلب اهرمن
زنعره آنچنان خویش

کسی که عزم رمیم را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می‌بخشدم شکوه
به عرصه امتحان خویش

اگر چه پیرم ولی هنوز
مجال تعلیم اگر بود
جوانی آغاز میکنم
کنار نوباوگان خویش

حدیث حب الوطن زشوق
بدان روش ساز میکنم
که جان شود هر کلام دل
چو برگشایم دهان خویش

هنوز در سینه آتشی به جاست
کز تاب شعله‌اش
گمان ندارم به کاهشی
ز گرمی دودمان خویش

دوباره میبخشم توان
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره میسازمت به جان
اگر چه بیش از توان خویش

#سیمین_بهبهانی

دوباره می‌سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می زنم
اگر چه با استخوان خویش

دوباره می بویم از تو گُل
به میل نسل جوان تو

دوباره می شویم از تو خون
به سیل اشک روان خویش

دوباره ، یک روز آشنا
سیاهی از خانه میرود

به شعر خود رنگ می زنم
اگرچه شعرم به خون نشست

دوباره می‌سازمت به جان
اگرچه بیش‌از توان خویش

#سیمین_بهبهانی
#زادروز


💥۲۸ تیرماه زادروز سیمین بهبهانی
گرامی‌باد

هراسم ، جنگ بینِ
شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد؛ اما،
اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاقِ
افکار تهی بر خویش می ترسم!!

#سیمین_بهبهانی
#زادروز

دوباره میسازمت وطن

دوباره می‌سازمت وطن ،
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم ،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل ،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون ،
به سیل اشک روان خویش

دوباره ، یک روز آشنا ،
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ می زنم ،
ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام ،
به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن ،
ز نعره ی آنچنان خویش
کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف

چو کوه می بخشدم شکوه ،
به عرصه ی امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد ،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل ،
چو برگشایم دهان خویش

هنوز در سینه آتشی ،
بجاست کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی ،
ز گرمی دمان خویش
دوباره می بخشی ام توان ،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان ،
اگر چه بیش از توان خویش

#سیمین_بهبهانی

شاخه گل ۴۵۷( سه گاه)
خواننده : #گلپا #الهه #شجریان
آواز : درد اين خستۀ هجران _صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم(عماد فقیه_حافظ)
تصنیف : به ديگري رو نكنم (#سیمین_بهبهانی)
اهنگ : #مهدی_مفتاح
نوازندگان : #عبادی #ورزنده #موسوی
#ملک.ج؟
اشعار متن : نظيري نيشابوري-فخرالدين خالد
گوینده : #فيروزه_اميرمعز

گیرم درخت رنگ خزان گیرد
تا ریشه هست ساقه نمی‌میرد

#سیمین_بهبهانی

مفسدان ِ آسمان جُل ، پادشاهے می‌ڪنند
آب را گِل ڪرده‌اند و صیدِ ماهے می‌ڪنند

پینه بر پیشانے آنان ز طول سجده نیست
مُـهـرهـاے داغ حرفم را گواهے می‌ڪنند

ڪیستند اینان ڪه با تزویر جولان میدهند
در خیال خود چرا احساس ِ واهے می‌ڪنند ؟

هر حرامے را حلال و هر حلالے را حرام
هرچه میخواهند در دین دلبخواهے می‌ڪنند

چیزے از ﺷﺮّ و بدے دیگر به جا نگذاشتند
روﺳﭙﻴﺪان ِ سیاهے روسیاهے می‌ڪنند

باز رحمت به شیطان این شرارت پیشگان
گاه از ابلیس حتے باج‌خواهے می‌ڪنند

گرچه لبریز از گناه ِ ڪرده و ناڪرده‌اند
باز امّا ادعاے بی‌گناهے می‌ڪنند ...
☝️😏
#سیمین_بهبهانی

@pyambashryat