(( به کدامین شعر قسم؟ ))
.
.
.
به کدامین شعر قسم؟!
که تمام شعرها
در کافهها آلوده شدند
به زنانی که شاعر نامیدیم
و مبارز صدایشان زدیم
در حالی که آنها
تنها زن بودند
زیبا بودند
و ما تنها مرد بودیمُ مرد بودیمُ مرد...
.
به کدامین گناه چشم گشودهایم؛
که اینگونه زنده بهگوریم؟
ما انسانهای آپارتمانهای هزار سلولی
که در موبایلهامان عاشق میشویم
سکس میکنیم
و از همدیگر جدا میشویم
.
انسانهایی در ورژنهایِ جدید
که قلبهاشان را گم کردهاند
و هیچ دوستت دارمی
خشابِ لبهاشان را
پُر نخواهد کرد
.
چشم که گشودیم
عشق بود و خندههای دردآلود
مونیکا ماریانا جووآنا بلوچی
پیچیده در دود
پیچیده در هم
پیچیده در دستمالهای مچاله شدهای
پشت به پشت خوابیده
.
پشت به پشت خوابیده
به دختر بعدی حواله شوم
به شکل تازهتری مچاله شوم
به شکل تازهتری که اسمش چیست؟
عشق نیست و عشق واژهای اجباریست
.
چشم که گشودیم
خیابان انقلاب بود
و مشتهای گره کرده دور آلتها
خمیده نرگسهای روییده
در دستشوییها، دانشگاهها
.
بیست سالگیام...
بیست سالگیام گریه میکند و میگوید:
(( کسی از اعماق من نفت میمکد))
.
.
.
#آریا_معصوم