فلسفه و ادبیات

#حکمت_شادان
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه و ادبیات
@Philosophers2Продвигать
8,85 тыс.
подписчиков
839
фото
88
видео
885
ссылок
برترین مطالب ادبی و فلسفی @Hichism0 برای تبلیغات به این آیدی پیام دهید کانال های پیشنهادی @Philosophy3 فلسفه @Ingmar_Bergman_7 اینگمار برگمان @bookcity5 شهر کتاب @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
К первому сообщению
■ فرمانروایی بر خویشتن

آن معلّمان ِاخلاقی که عمدتاً به انسان توصیه می‌کنند که «بر خویشتن مسلّط باش!» بیماریِ عجیبی را در او مُزمِن می‌سازند.
این بیماری نوعی حسّاسیّت دائم نسبت به طبیعی ترین تمایلات و انگیزه های وجودی ِ خویشتن است. به بیان ِدیگر نوعی خارش در او پیدا می شود.
به نظرِ این انسان ِحسّاس که فرمانروای خویش است هر چیزی که از درون یا برون رخ دهد، هر چیزی که او را بر انگیزد، او را جلب یا ترغیب نماید خطری عظیم برای فرمانروایی او بر خویشتن است. او حق ندارد به هیچ غریزه‌ای یا به هیچ پروازی اعتماد کند؛ او دائماً در حالت ِ تدافعی خواهد بود. علیه خویش مسلّح خواهد شد و تا ابد با چشمانی نگران و بی اعتماد نگهبانِ قلعه‌ای خواهد بود که از وجود ِخویش ساخته است. البتّه بی تردید او می‌تواند، علی رغم این وضع، عظمت داشته باشد امّا وجودش برای دیگران غیر قابل تحمّل است، حتّی تحمّل ِ او برای خودش بسیار سنگین است.
او خود را از حالات زیبای ِروح، و از هر گونه تجربه‌ی نو و تازه در خویشتن محروم می‌سازد؛ اگر ما بخواهیم اندکی بدانیم چه چیزی نیستیم باید بدانیم چگونه خویشتن را برای مدّتی فراموش کنیم.

👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان
■ بند 305
l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2
▪️شاید دیگر هیچ چیزِ انسان‌ها و دوران‌هایِ مختلف را به اندازه‌ی درجه‌ی شناختِ آن‌ها از فقر، از یکدیگر متمایز نسازد؛ فقرِ روحی و فقرِ جسمی. در زمینه‌ی فقرِ جسمی شاید ما انسان‌هایِ امروزی علی‌رغمِ همه‌ی ضعف‌ها و نارسایی‌هایِ خود نادانان و خیالبافانی بیش نباشیم، چون فاقدِ تجربه‌ی شخصی هستیم، تجربه‌ی دورانِ ترس، طولانی‌ترین دورانِ تاریخ که در آن، انسان ناگزیر بود از خود، در برابرِ خشونت دفاع کند و بدین سبب به "خشونت متوسل می‌شد". در آن دوران، انسان بسیار به فراگیریِ تحملِ رنج و محرومیتِ جسمی می‌پرداخت: او حتی تمرینِ نوعی بی‌رحمی نسبت به خویشتن و عذابِ‌ خودخواسته را وسیله‌ای ضروری برای حفظ و بقایِ خود می‌دانست؛ اطرافیان را وادار به تحملِ بدی می‌کرد و عمداً آن‌ها را آزار می‌داد و سخت‌ترین عذابِ دیگران را بی‌رحمانه نظاره‌ می‌کرد و تنها به فکرِ حفظِ خویش بود.

اما در موردِ فقرِ روحی، من همیشه از خود می‌پرسم کسی که از آن صحبت می‌کند، شناختِ‌ خود را از راهِ تجربه به دست آورده است یا مطالعه؟ آیا گمان می‌کند که مثلاً برای وانمود کردن به برخورداری از نوعی فرهنگ، لازم است به شناختِ این فقر تظاهر کرد؟ یا در اعماقِ روحِ خود بطورِ کلی هر درد و رنجِ روحیِ بزرگ را انکار می‌کند؟ آیا وقتی از این آلام با او سخن می‌گوییم مثل آن نیست که از دردهایِ جسمیِ بزرگ حرف می‌زنیم و او به یادِ دردهایِ شکم و دردِ دندان‌هایِ خود می‌افتد؟! به نظر من غالبِ انسان‌ها چنین احساسی دارند. هیچ کس، دیگر برای تحملِ درد و رنج، چه جسمی و چه روحی تربیت نمی‌شود. به ندرت کسی شاهدِ رنجِ دیگری است؛ و این خود پی‌آمدی بس مهم دارد: این‌که امروزه بیش از گذشته از درد و رنج بیزاریم، این‌که بیش از هر زمانِ دیگر از آن بد می‌گوییم و تا آنجا پیش می‌رویم که حتی تنها فکرِ آن را هم نمی‌توانیم تحمل کنیم: آن را به مسئله‌ای برایِ وجدانِ بشری و سرزنشی برایِ تمامِ خلقت مبدل کرده‌ایم. شکوفا شدنِ فلسفه‌هایِ بدبینانه هرگز نشانه‌ی وجودِ ذلت‌ها و فلاکت‌هایِ وحشتناک نیست؛ برعکس به زیرِ سوال بردنِ ارزشِ کلیِ زندگی در زمان‌هایی اتفاق می‌افتد که در آن‌ها رفاه و آسایش حتی نیش زدنِ کوچکِ پشه‌ها برایِ جسم و روح را بسیار بی‌رحمانه و خونین می‌دانند و می‌خواهند در غیابِ تجربه‌هایِ رنج‌آورِ واقعی، تجسمِ درد و رنج را به صورتِ عذابی از نوعِ برتر نشان دهند.

اما برای مقابله با فلسفه‌هایِ بدبینانه و حساسیتِ افراطی که به نظرِ من «فقرِ واقعیِ عصرِ ماست» می‌توان دارویی تجویز کرد؛ شاید این تجویز بسیار سنگدلانه به نظر آید و بدونِ شک جزوِ نشانه‌هایی محسوب شود که در حالِ حاضر بر اساسِ آن‌ها قضاوت می‌کنیم که «زندگی چیزِ بدی است». باشد! من می‌گویم که چاره‌ی «فقر»، فقر نام دارد.

👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان
▪️بند‌ 48

l👇 عضو شوید 👇l
@Philosophers2