🐢💛کانال نشر فبک🐢💛

#الان_هم_که_هستیم_نیستیم
Канал
Логотип телеграм канала 🐢💛کانال نشر فبک🐢💛
@PhiloP4cПродвигать
436
подписчиков
479
фото
58
видео
150
ссылок
زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. سقراط درباره فلسفه فلسفه برای کودکان و نوجوانان کافه فلسفه مشاوره‌ی فلسفی سواد مالی 🐢همه آهسته و پیوسته برای رسیدن عجله نداریم🐢 ادمین کانال @sophia133
نامه بیست و ششم
@fredrik_letters
سلام نازنینم!
دلم گرفته است! بگذار از شانزده هفده سال پیش شروع کنم. دانشجوی ترم دوم کارشناسی، رشته فلسفه، بودم! دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال. شاید شبیه همین روزها بود. نزدیک امتحان های پایان ترم. سمسارزاده را در سرویس بهداشتی دیدم. داشت وضو می گرفت. چادرش را آویزان کرده بود. هنوز با کسی دوست صمیمی نشده بودم. به من گفت: می شه شماره ات را بدهی موقع امتحان ها بهت زنگ بزنم؟ شماره خانه مان را دادم.
@fredrik_letters
چند وقت بعد امتحان های پایان ترم شروع شد. روزی که امتحان افلاطون داشتیم. فکر کنم بهش می گفتیم یونان (1) . سمسارزاده زنگ زد خانه مان گفت: امتحان ساعت چند است؟ ساعت را بهش گفتم. گفت: زودتر بیاییم با هم چک کنیم. زود رفتم نیامد.
@fredrik_letters
پیش از امتحان یکی از پسرها که اسمش یادم نیست قیافه اش اما خوب یادم است. هراسان و داغون آمد تو دانشگاه گفت: سمسارزاده سر کوچه دانشگاه تصادف کرده است. گفت: سرعت ماشین آنقدر زیاد بود که شبیه یک عروسک بالا رفت و پرت شد آن طرف و بعد زد زیر گریه. دو روز بعد سمسارزاده از دنیا رفت!
کنکور و فلسفه و افلاطون و یونان و سمسارزاده و عالم همه با هم روی سرم خراب شدند.
@fredrik_letters
فردریک جانم! الان که این خاطره را می نویسم نمی توانم جلوی اشک هایم را بگیرم دست کم هفده سال با کم و زیادش از مرگ سمسارزاده گذشته است.
حالا من دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقاتم. خبر دردناک واژگون شدن اتوبوس از صبح لحظه ای رهایم نمی کند.
@fredrik_letters
عکس برگه دفاع خونینی میان سنگ ها در فضای مجازی دست به دست می شود. به این برگه دفاع خونین نگاه می کنم. به راحتی آب خوردن می توانست برگه من باشد. باشد و خودم نباشم. به دغدغه هایم، به انگیزه هایم، به استادهایم که سرزنشم می کنند چرا دفاع نمی کنم، به اضطراب هایم از این همه دیر شدن، به همه اینها و چیزی بیشتر از اینها فکر می کنم و به این برگه خون آلود نگاه می کنم و از خودم می پرسم: چگونه می شود مواظب خودمان و آرزوهایمان باشیم وقتی آن بیرون هیچی سر جایش نیست. وقتی بیشتر جاها حماقت جای عقلانیت را گرفته است.
@fredrik_letters
این حادثه یادم آورد ممکن است تو را و آرزوهایت را شبیه کاغذی مچاله و خونین پرتاپ کنند میان سنگ ها! به همین سادگی!
از صبح بارها تصور کرده ام از مامان خداحافظی کرده ام و گفته ام می روم دانشگاه برای کارهای دفاعم و این ساعت ها مامان دارد برای مرگم گریه می کند.

@fredrik_letters
چگونه آدم به عزیزانش بگوید: مراقب خودت باش؟
فائزه
تهران، چهارم دی نودوهفت، سه شنبه


#فردریک
#فردریک_نامه
#فردریک_هایی_که_حرف_حساب_زده_اند
#الان_هم_که_هستیم_نیستیم
#چرا_نیستیم_به_جای_اینکه_باشیم
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_واحد_علوم_و_تحقیقات_تهران
#فائزه_رودی