سیری در وادی عاشقی به سبک #شهید_ایوب_پورخوش_سعادت: چه قدر عاشقانه هایش با حضرت معبود شیرین است:((خدایا ! این گدای در ِخانه ات را پذیرا باش. با هم معامله می کنیم، هر چه می خواهی بردار و هر چه می خواهی بده دست را، پا را، سر را، تمام بدن را، هرچه می خواهی، آماده ام، بردار. نا امیدم مکن. اشک های حلقه بسته در چشمانم گواهِ صدق این ادعا است.)) چه زیبا امانات الهی را به محضرش تقدیم میکند و چه پروانه وار رها شدن از قفس تن را از حضرت یار طلب میکند و چه خوب شاهدی را گواه بر مدعای خود در محکمه ی حضرت حق احضار میکند....((اشک)) گویا فراز های دعای عارفانه ی کمیل با وجود شهیدانه اش عجین شده.... اِرحَم مَن رأس ماله الرّجاء و سلاحُه البکاء.... چه زیبا بر در بارگاه الهی به گدایی نشسته است.... #ادامه_دارد
سیری در وادی عاشقی به سبک شهید #ایوب_پورخوش_سعادت: صحنه ای که رویایش شده بود ... گویا تمام آرزویش تجلی آن صحنه رویایی در صفحه سفید روحش بود گویا روحش تشنه بازگشت شده بود "مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ..." گویا عالم خاک دیگر زمین مناسبی برای پرواز وی نبود همانگونه که #شهید_آوینی فرموده بودند "و چگونه در بند خاک بماند, آنکه پرواز آموخته است ..." #ادامه_دارد
سیری در وادی عاشقی به سبک شهید #ایوب_پورخوش_سعادت: بیقرار رفتن بود....او بر خلاف خیلی ها، گلوله هایی را که از سوی دشمن شلیک میشد فرصتی برای امضا شدن سند رهایی اش از زندان دنیا میدانست او معنای الدنیا سجن المؤمن را درک کرده بود... مناجات هایش را با خودمان مقایسه کن!...((خدایا! تا کی باید منتظر بود؟! می خواهم عرش پاک الهی را ببینم، می خواهم فرشتگان صف کشیده ی تو را در حال تسبیح و دعا ببینم. می خواهم مقام اولیاء، معصومین و شهدا را ببینم.))....شاید مقام((... فی مَقعَد صِدق عندَ مَلیک مُقتدِر)) او را تشنه کرده بود... #ادامه_دارد