۱- چندوقتی است که موضوع
#زندگی_نرمال مورد بحث است.
از روز اول دنبالش کردهام ولی قصدی برای نوشتن در این خصوص نداشتم.
اما اکنون مایلم تا ضمن مقایسهی وضعیت خودم در ایران و سپس فرانسه، نکاتی را نیز بیان کنم.
قبل از ورود به داستان خودم، اینرا بیان کنم که
۲- برای من
#زندگی_نرمال بیشتر از بعد غیرمالی آن اهمیت دارد. ولی بنا به طبیعت این هشتگ و اینکه اصولاً در بیشتر موارد، سطح مالی
زندگی در داخل و خارج از کشور مورد مقایسه قرار می گیرد، لذا ناگزیرم که شرح مختصری از وضعیت مالی خودم بگویم.
۳- من و همسر سابقم در سال ۱۳۷۷
زندگی مشترک خود را با اجارهنشینی آغاز کردیم. هردو دبیر رسمی آ.پ بودیم. بعد از پرداخت هزینههای اولیهی
زندگی ( تماماً از جیب خودمان و بدون کمک خانواده) مبلغ ۴۰۰هزار تومان از دوستی قرض گرفتیم تا رهن خانه را بپردازیم.
بدلیل آنکه
۴- دبیر فیزیک بودم و تدریس خصوصی می کردم، لذا این شد که در انتهای سال ۱۳۸۹ که ایران را ترک کردیم، هم صاحب یک آپارتمان کوچک بودیم و هم یکی دو مسافرت کوتاه به کشورهای همسایه انجام داده بودیم. همیشه هم توان مان در حد خرید یک پراید دست دوم بود.
وقتی به فرانسه آمدیم
۵- سه سال طول کشید تابطور کامل جا بیفتیم. فقط هم من کار پیدا کردم. سپس با پول اندکی که داشتیم، خانهای اجاره کردیم که حتی کابینت نداشت. باصرف ۸ هزار یورو ( پول خودمان +وام)خانه رااز صفر تا صد مطابق ایده آل هایمان تجهیز کردیم که اگر ایران بودیم باید برایش ۱۰ سال پول جمع می کردیم.
۶- گفتم که فقط من کار می کردم و البته همزمان دورهی تاکسی را نیز با پرداخت ۲۴۰۰ یورو (به صورت قسطی)می گذراندم.
۴ سال پس از ورودم به فرانسه، کار روی یک تاکسی را شروع کردم. فقط ۱۶ ماه بعدش، پولِ پیش یک لیسانس تاکسی را پرداختم.(۱۰هزار یورو خودم+ ۵هزار یورو قرض که ۹ ماهه تسویه کردم.)
۷- گفتم « پرداختم». چون در آن زمان جداشده بودیم. بگذریم. غرض این بود که بگویم رشد اقتصادی که در فرانسه ودر مدت ۳ سالهی دوم ( از استخدام اولیه تا خرید لیسانس تاکسی) کردم را باید در ایران خوابش را میدیدم.
اما همانگونه که در ابتدا گفتم، مسئلهی اصلی در
۸-
زندگی نرمال، برای من غیراقتصادی است. در ایران بود که به عنوان یک دبیر مخالف سیستم، همواره تحت نظر، سین جیم، تهدید و زندان بودیم. در ایران بود که حتی اگر از حکومت و آدمهایش خود را می پوشاندیم، می بایست نگران حرف مردم و فامیل می بودیم. زیرا سبک
زندگی ما با تعاریف عمومی فرق داشت.
۹- در ایران بود که می بایست از عالم و آدم مخفی می کردیم که در خانه، چه فیلمی می بینیم، چه کتابی می خوانیم، چه نوشیدنی می خوریم، با مهمان و بستگان از جنس مخالف روبوسی می کنیم، چه اعتقادات مذهبی یا غیرمذهبی داریم، اندیشهی سیاسی مان چگونه است و دهها مورد دیگر...
۱۰ - من، از مواهب اقتصادی فرانسه برخوردار شدهام. ولی بیش و قبل از هرچیزی، از اینکه اینجا آزاد و راحت هستم، خوشحالم. ممنون فرانسه هستم.
#زندگی_نرمال برای من در این تعریف می شود که دیگر نیاز به مخفی کردن خودِواقعی ندارم. آنچه که می اندیشم و آنچه که انجام می دهم، همه عیان است.
۱۱- اینها تازه، نظرات و تجربیات من است. اگر پای صحبت همسر سابقم، به عنوان زنی فرهنگی و کاملاً آوانگارد بنشینید، به دلیل ظلم مضاعفی که بر زنان در ایران می رود، بیشتر متوجه تفاوت داخل و خارج می شوید.
و اما؛ مهمترین توضیح این است که همیشه در ایران زیرفشار «
زندگی دوگانه» بودهام.
۱۲- همیشه متنفر می بودم از اینکه باید در بیرون و داخل خانه دوجور رفتار می کردم. ولی تا زمانی که آزادانه در فرانسه
زندگی نکردم، متوجه عمق این فشار نشده بودم. از این روست که به افرادی که در ایرانِ زیر یوغ نظام فاشیستی مذهبی
زندگی می کنند حق می دهم که
۱۳- گاهی متوجه نباشند که چه ظلمی بر آنان می رود. با حفظ احترام به همگی، گاهی حس می کنم آنکه فقط و فقط در ایرانِ اشغال شده به دست روحانیون
زندگی کرده، همانند جنینی است که زنده است ولی هیچ درکی ندارد از آنچه که در بیرون می تواند انجام دهد.
Saman
➖ ➖ سامان
@PN_KFP