ب با آ چی میشه: با با با میشه
ت با آ چی میشه: تا تا تا میشه
اولین بار بود انتظار رو تجربه میکردم که کلاس تموم بشه و بتونم ببینمش.
کنار بابام روی صندلی نشسته بودم و پاهامو تاب میدادم و تعداد موزاییکهای راهرو رو میشمردم.
دیگه صدایی از کلاس نیومد. با ذوق از جام بلند شدم که برم داخل. اما اجازه ندادن. گفتن صبر کنید تا بچه ها بیان بیرون. چند لحظه بعد دخترها و پسرهای کلاس اولی از اتاق اومدن بیرون. خواهرمم دوید سمت ما و گفت بریم. بابام دستمو گرفت و منم در حالیکه نگاهم به در کلاس بود حرکت کردم. یادم نیست خواهرم دستش چی بود، کتاب یا شکلات، اما لبخند گوشه ی لبش رو خوب یادمه و حسرت توی دلم که ای کاش 7سالم بود.
بعد اون روز با علاقه بیشتری برنامه های تلویزیون رو دنبال میکردم. 5سالم بود که حروف الفبا رو حفظ شدم. میخواستم زودتر 7سالم بشه بتونم برم کلاس شهرک الفبا. اونجا تند تند تکرار کنم پ با آ پا پا ، پا میشه... ج با آ جا جا ، جا میشه... تا بدونه شاگرد زرنگ کلاس منم ...
6ساله بودم بابام با دختر همسایمون درسهاشو کار میکرد و من با اینکه پیش دبستانی هم نرفته بودم سریع جواب میدادم و از تشویق بابام ذوق میکردم.
7سالم شد. با شوق و هیجان رفتم مدرسه. منتظر موندم تا موقعش برسه و بیاد. ثلث اول و دوم گذشت. ثلث سوم هم ... خرداد تموم شد. سه ماه تعطیلی هم ... اما نیومد...
اونجا بود که با واژه بدشانسی آشنا شدم. شبیه همون حسی که از نوزادیم زیاد عکس نداشتم اما خواهر برادر بزرگترم داشتن و مامانم میگفت موقع نوزادی تو دوربین نداشتیم... آره حتما بدشانس بودم ...
بیست سالم شد، کم کم یادم رفت معنی ساده از بدشانسی و حسرت و انتظار رو...
اینقدر که دیدم و چشیدم و کشیدم، دیگه یادم نبود کجا واسه اولین بار تجربه کرده بودمشون.
https://t.me/khabaremazandaran/28406بیست و شیش سالم بود با جعبه ی آموزشی عمو فردوس که دختر 4ساله ام باهاش بازی میکرد کمی خاطرات بچگیمو مرور کردم و آهنگهای شادش رو همراه دخترم خوندم:
بازی خوبه بازی خوبه، بازی صفا میاره
هر بچه که زرنگه، میگه بازی قشنگه....
نوشتن تا اینجا شیرین بود و ... راحت
میدونم خوندنش واسه شما هم شیرین بود ... و راحت.
حالا سه دهه از زندگیم میگذره و بهت برم داشته از نالوتی بودن دنیا.
حالا اگه رفیقم از بیکاری با داشتن مدرک بالاش شکوه کنه خندم میگیره.
وقتی قدرت میتونه معلمی که توی سه دهه عمر من، نخبه آموزشی باشه رو برکنار کنه دیگه وای به حال هم دوره ای های من....
بین دوستام میگن فلانی باباش جانبازه، حق جانبازی مدرک گرفته، کار گرفته.
پس خوده جانباز چی میشه؟ مگه عمو فردوس ما جانباز نبود؟؟؟؟
اینها به کنار... دنیامون رو گرفتین... خوشی هامونو... جوونیمونو... دیگه چرا دست روی خاطراتمون میذارین....؟
#روجا ؛ 97/8/9
🆔 @khabaremazandaran