♦️دیکتاتور یا دیکتاتوری؟ /۱
✍️ مجید یونسیان
۳ آذر ۱۴۰۱
این روزها در و دیوار شهر پراز شعار مرگ بر دیکتاتور است۔شعاری که همه روی ان وحدت دارند۔ اما ایا این شعار همه ماجراست؟ قرن هاست که
دیکتاتوری گریبان ما را گرفته است وهربار هم تاریخ تکرار می شود۔وهیچ چیز تغییر نمی کند. در انقلاب مشروطه شعار انقلابیون مرگ بر دیکتاتور بود۔ در انقلاب اسلامی شعار انقلابیون مرگ بر دیکتاتور بود وامروز هم همین شعار است۔ اما چرا این شعار همیشه هست وهیچ چیز تغییر نکرده است؟ چون دیکتاتور جزئی از خودماست، فرد نیست،فرهنگ است۔
دیکتاتوری در رگ وخون همه ماست۔
دیکتاتوری از فقدان آزادی است واین آزادی که این همه تقدیس می شود همیشه یک شعار وابزار بوده است ما هیچگاه آزادی خواه نبوده ایم ۔چون ازادی خواه بودن سخت است،هزینه دارد،به ایثار وگذشت نیاز دارد۔تصور وتصویر ما از ازادی این است که از بند یک قدرت رها شوم برای اینکه به درجه ای از قدرت برسم که بتوانم حق خود را بازستانم بدون اینکه باورداشته باشم که این حق متعلق به دیگری هم هست،این حق متعلق به دشمن من هم هست۔
جامعه ای که مردمش فقط در تصور وآرزوی رسیدن به آزادی باشند ونفهمند که معنای واقعی ازادی چیست هرگز از
دیکتاتوری رهایی نمی یابند۔ تاریخ ما تکرار مکرر ماندن در تصور ازادی است بدون اینکه بداند مفهوم ومعنای آزادی چیست۔واگر تحولی در فهم جامعه از آزادی صورت نگیرد نه ازادی تحقق می یابد ونه
دیکتاتوری تمام می شود ۔ ما هنوز همه دیکتاتوریم واگر می خواهیم بر دیکتاتور خط بطلان بکشیم باید با
دیکتاتوری بجنگنیم ۔با خودمان،با این فرهنگی که ساخته ایم ودران نفس می کشیم۔ ازادی ودیکتاتوری تاروپودهای بهم تنیده اند۔
انوقتی که بپذیریم هرکس با هرعقیده ومرام حق دارد فکر واندیشه اش را بیان کند وما نهراسیم،به او پرخاش نکنیم اورا مورد لعن ونفرین قرار ندهیم به اواحترام بگذاریم وحق اش را به رسمیت بشناسیم انوقت است که
دیکتاتوری را در خود کشته ایم ومی توان گفت که یک آزادی خواه هستیم اما وقتی که تلاش کنیم به اسم آزادی به قدرت برسیم که دیگری را به جرم عقاید وافکارش ویا به دلیل دین ومذهبش،به دلیل قوم وقومیتش،به دلیل افکار واندیشه اش،به جرم لباس ومکتبش اعدام کنیم انوقت نه آزادی خواهیم ونه هیچ چیز دیگر بلکه این
دیکتاتوری درون ماست که سرکشی کرده است، که دیکتاتور می سازد وتاریخ همچنان تکرار می شود۔
شاید گفته شود که دیکتاتور ها شایسته مجازاتند چون حق دیگران را ضایع کرده اند این حرف درست است ونباید خبط واشتباهی در فهم ما از ازادی بوجود آورد۔مجازات یک موضوع حقوقی است وهرکس در برابر اعمالش باید پاسخگو باشد وقضاوت یا در تاریخ اتفاق می افتد ویا در برابر نهادهای قانونی،این دو از هم قابل تفکیک است اما انچه موجب نگرانی این روزهای در ذهن ووجدان من است قضاوت ها واحکامی است که ما می کنیم واین ما را به همان سویی می برد که تا کنون رفته ایم تکرار تاریخ۔وماندن در همان جایی که بوده ایم۔
به ذکر سه مثال برای فهم این موضوع اشاره می کنم که هرکدام به یک حوزه اجتماعی تعلق دارد ونماد گستره وسیع فرهنگ
دیکتاتوری ماست۔
حوزه اول حوزه روشنفکری است۔هیچ کس تحمل دیگری را ندارد حوزه ای که مملو از شعارها وهنجارهایی است که ایکاش در جمله شفاف تری قابل بیان بود۔در حوزه ای که کسی مثل دکتر زید آبادی حق ندارد حرف واعتقاد وباورش را بیان کند که اگر کرد بجای نقد فحش وناسزا وتهدید می شنود ایکاش فقط همین فحش وناسزا بود که برآمده از ادبیات محاوره ای مردمانی است که هنوز باور نکرده اند ازادی اندیشه وبیان حق همگانی است ادبیات روشنفکری ما پراز تمسخر ونیش وکنایه است،پراز تبختر وخودبزرگ بینی است هرکه بیان ونظرت را برنمی تابد یا متهم به ساده لوحی می شود یا وابستگی به قدرت،یا حامی سکوت وانزوا وترس می شوی یا بی سوادی وکج فهمی اما اقایان علما وروشنفکران همین بی سوادها،کج بین ها،حامی قدرت،ترسوها وهر نامی که می گذارید همان قدر حق بیان دارند که توی دانشمند وجامعه شناس وفیلسوف عالی رتبه دارد در این حق هیج تفاوتی نیست تفاوت فقط باید در میزان درک وعلم وشناخت باشد که درخت عالم را متواضع وسنگین می کند ودرخت بی بار را سرکش وسر به هوا۔شاید گفته شود ما نقد می کنیم اما این حرف نادرست است چون در ادبیات نقد مفاهیم پاکیزه اندنه الوده به همان چیزهایی که می توان انها را تحقیر ،توهین وتهمت و افترا دانست۔
ادامه دارد.
👇👇👇#یونسیان#دیکتاتوری@NewHasanMohaddesi