♦️آثار موسیقایی / ۹قارئهالفنجان / عبدالحلیم حافظ / شعر: نزار قبانی /
ترجمهی شعر: رضا طاهری ۱۰ آذر ۱۴۰۲
جَلَسَت / نشست
جَلَسَت والخوفُ بعینیها / نشست و ترس در چشمانش بود
تتأمَّلُ فنجانی المقلوب / فنجان واژگونم را می نگریست
قالت: یا ولدی.. لا تَحزَن / گفت: اندوهگین مباش پسرم
فالحُبُّ عَلیکَ هوَ المکتوب / عشق سرنوشت توست
الحُبُّ عَلیکَ هوَ المکتوب / عشق سرنوشت توست
یا ولدی، قد ماتَ شهیداً / من ماتَ على دینِ المحبوب
پسرم هر که در راه عشق بمیرد شهید است
یا ولدی، یا ولدی / پسرم پسرم
بصرت،بصَّرتُ.. ونجَّمت کثیراً / بسیار دیده ام و گردش ستارگان بسیارخوانده ام
لکنّی.. لم أقرأ أبداً فنجاناً یشبهُ فنجانک / اما هرگز نخوانده ام هیچ فنجانی شبیه فنجان تو
بصرت،بصَّرتُ.. ونجَّمت کثیراً / بسیار دیدهام و گردش ستارگان بسیار خوانده ام
لکنّی.. لم أعرف أبداً أحزاناً تشبهُ أحزانک / اما هرگز نخوانده ام اندوهی شبیه اندوه تو
مقدورک ان تمضى أبدا فى بحر الحب بغیر قلوع / سرنوشت تو، بی بادبان در دریای عشق راندن است
وتکون حیاتک طول العمر، کتاب دموع / و سراسر زندگیات کتابی است از اشک
مقدورک أن تبقى مسجونا بین الماء وبین النار / سرنوشت تو زندانی شدن میان آب و آتش است
فبرغم جمیع حرائیقه / با وجود همه ی سوختن ها
فبرغم جمیع سوابقه / با وجود همهی سرگذشت ها
وبرغم الحزن الساکن فینا لیل نهار / و با وجود اندوه ساکن در شب و روز
وبرغم الریح وبرغم الجو الماطر والاعصار / و با وجود باد و هوای بارانی، طوفان ها
الحب سیبقى یاولدی
أحلى الاقداریاولدی / پسرم عشق زیباترین سرنوشت ها باقی خواهد ماند
بحیاتک یاولدى امراة / در زندگی ات زنی است
عیناها سبحان المعبود / چشمانش شکوهمند
فمها مرسوم کالعنقود / لبان اش نقاشی شده چون خوشه انگور
ضحکتها أنغام وورود / و خنده اش موسیقی و گل ها
والشعر الغجرى المجنون یاسافر فى کل الدنیا / و موی کولی و آشفته اش به همه ی دنیا سفر میکند
قد تغدو أمرأة یاولدى یهواها القلب هی الدنیا / پسرم زنی که تو می خواهی اش دنیا دوست اش دارد
لکن سماءک ممطرة / اما آسمان تو بارانی است
وطریقک مسدود مسدود / و راه تو بسته است و بسته است
فحبیبةُ قلبکَ.. یا ولدی نائمةٌ فی قصرٍ مرصود / پسرم! معشوقهات در خواب است در کاخی از نگاهبانان
من یدخُلُ حُجرتها من یطلبُ یَدَها... / هرکه بخواهد وارد خانه اش شود یا خواستگاریش کند
من یَدنو من سورِ حدیقتها / هر که نزدیک پرچین باغش شود
من حاولَ فکَّ ضفائرها... / هر که بخواهد گره گیسوانش را بگشاید
یا ولدی.. مفقودٌ.. مفقود / پسرم ، ناپدید میشود و ناپدید میشود و ناپدید
ستفتش عنها یاولدی فى کل مکان / پسرم به زودی در همه جا به جستوجوی او خواهی رفت
وستسأل عمها موج البحر وستسأل فیروز الشطأن / از موج دریا و مرواریدهای فیروزه ای کرانه سراغش را می گیری
وتجوب بحارا وبحارا وتفیض دموعک أنهارا / و در می نوردی و می پیمایی دریاها و دریاها را و اشک هات رودخانه می شود
وسیکبر حزنک حتى یصبح أشجارا / وغم ات که فزونی مییابد درختان سر برمیکشند
وسترجع یوما یاولدی مهزوما مکسور الوجدان / روزی شکست خورده و دلشکسته باز می گردی پسرم
وستعرف بعد رحیل العمر / و پی می بری بعد از گذشت زندگی
بأنک کنت تطارد خیط دخان / در پی رشته ای از دود بوده ای
فحبیبة قلبک یاولدی لیس لها أرض أو وطن أو عنوان /
پسرم معشوقه ات نه جغرافیایی دارد نه سرزمینی نه نشانیما أصعب أن تهوى أمرأة یاولدی لیس لها عنوان /
و چه دشوار است عشق تو به زنی که او را نام و نشانی نیستhttps://www.aparat.com/v/Bkl8b#امید#مهاجرت#خودکشی#جنبش_اجتماعی@NewHasanMohaddesi