♦️قدر کلمات: ویرانگری و سازندهگیی سخن /۱
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ بهمن ۱۴۰۰
🔸«عالمی را یک سخن ویران کند / روبهان مرده را شیران کند». مولوی
برادر عزیز آقای دکتر محمدحسن علایی سلام و عرض احترام و سپاس از مهر شما!
اما بعد: در دو قسمت به نامهی شما پاسخ میدهم. در این قسمت بهطور مستقیم با شما سخن خواهم گفت و در فرستهی بعدی در بارهی «
توهمات آرزواندیشانهی آقای فیلسوف» خواهم نوشت. شما مرا وامیدارید دو باره در بارهی دکتر رضا داوری بنویسم. اما سخن صریح من با شما برادر عزیز:
🔻من دو مشکل اساسی در نوشتار و گفتار کنونی و پیشین شما و دیگر گفتارها و نوشتارهای شما میبینم. در حالت عادی لزومی نمیدیدم به این مشکلات بپردازم تا اینکه به من پرداختید و در بارهی من اظهار نظر کردید. اما این دو مشکل اساسی عبارتاند از:
۱. ندانستن قدر کلمات؛
۲. آسانگیری در پرداختن به امور فکری و فرهنگی و اجتماعی.
🔻از نظر من شما قدر کلمات را نمیدانید. واژهها معنا و هویت و تاریخ و مختصاتی دارند و شما به این امر اعتنای کافی ندارید. بگذارید از همین نوشتهتان مثال بزنم:
الف. شما خود را در این نوشته «جامعهشناس» خواندهاید. اما این از نظر من خیلی جسورانه است زیرا اولاً داشتن مدرک دکتری در رشتهی جامعهشناسی، به معنای جامعهشناس بودن نیست؛ ثانیاً جامعهای علمی وجود دارد که میبایست در این مورد ارزیابی کند و شما را جامعهشناس بداند یا نداند؛ ثالثاً شما میبایست جامعهشناسی کرده باشید و آثار ناشی از جامعهشناسی کردنتان (sociologizing) منتشر شده باشد و در اختیار همه قرار گرفته باشد.
ب. شما مرا «جامعهشناس شهیر» خواندهاید. اگر قصد تمسخر در میان نبوده باشد، و قاعدتاً نباید باشد (بهدلیل اینکه قرار بوده نامه مهرآمیز باشد و نیز اینکه من وظیفه دارم بنا را بر مطلوب بودن محتوا بگذارم)، باید عرض کنم که من کلاً شاید یکی دو مورد تعبیر «جامعهشناس» را برای خود بهکار برده باشم و معمولاً در مورد خود تعبیر «محقق جامعهشناسی» را بهکار میبرم، زیرا فکر میکنم جامعهی علمی میبایست در بارهی من بر اساس آثاراَم داوری کند. آن یکی دو مورد هم در روی جلد کتاب «حاجی خودتی!» و از این قبیل بوده که جنبهی تبلیغاتی و بازاریابی برای کتاب داشته است و جذاب نبود اگر میگفتم: «خاطرات حج یک محقق جامعهشناسی».
اکنون شما صفت «شهیر» را هم به اسم «جامعهشناس» افزودهاید. هر وقت آثارام توسط غربیان و غیرغربیان به زبانهای خارجی ترجمه شد و نظریاتام در دانشگاههای معتبر دنیا تدریس شد، میتوانید مرا «جامعهشناس شهیر» بخوانید.
🔻من فکر میکنم همین دو مثال کافی باشد برای اینکه نشان داده شود که شما قدر و اندازهی کلمات را نمیدانید. البته من میتوانم مثالهای متعدد دیگری نیز از همین نوشته و نوشتههای دیگر شما ذکر کنم (مورد دیگر در
👇).
🔻 دیگر مشکل بزرگ نوشتهها و گفتارهای شما آسانگیری در پرداختن به امور فکری و فرهنگی و اجتماعی است. از نوشتهها و گفتارهای شما اینطور بهنظر میرسد که گویا فکر میکنید قدرت بهکارگیریی کلمات برای پرداختن به امور فکری و فرهنگی و اجتماعی کافی است. به همین دلیل کلمات شما توخالیاند. مثلاً مکرر از کلمهی «وفاق» استفاده میکنید و گویا میپندارید با تکرار کلمهی «وفاق»، وفاق حاصل میشود. اما برادر من در پس کلماتی که شما بهآسانی و بهوفور از آنها بهره میگیرید، هزار نکتهی باریکتر از مو نهفته است.
🔻مثلاً نوشتهاید: «به جهت دغدغه هایی که در ایجاد وفاق میان اهل نظر و تمهید آداب و لوازم فرهنگ نقد ذیل گفتمان وفاق دارم».
این جمله چه میگوید؟ از نظر من این جمله میتواند نشان دهندهی چند چیز باشد:
۱. نویسنده معنای «وفاق» را نمیداند؛
۲. نویسنده معنای «فرهنگ نقد» را نمیداند؛
۳. نویسنده معنای «گفتمان» را نمیداند؛
۴. نویسنده «اهل نظر» را نمیشناسد؛
۵. نویسنده شاید همهی موارد فوق را میداند و میشناسد، ولی امور را آسان گرفته است؛
۶. نویسنده هم هیچیک از موارد فوق را نمیداند و نمیشناسد و هم امور را آسان گرفته است.
🔻بگذارید مثالی دیگر از «آسانگیریی امور فکری و فرهنگی و اجتماعی» توسط شما را ذکر کنم تا سخنام بیشتر مستند شود. شما نوشتهاید:
«در برخی اظهار نظرها مثل همین نسبت دادن "
توهمات" به یک انسان آکادمیک، شما را متصف به داوری و ارزیابی شتابزده کردم و خداي ناکرده بههیج وجه قصد تخریب یا تخفیف نداشتهام.»
پرسش مشخص من از شما این است: بر چه اساسی چنین کردهاید؟ بر چه اساسی مرا «متصف به داوری و ارزیابی شتابزده کرده»اید؟ همینطوری ادعا کردهاید یا استدلالی آوردهاید؟ من از شما استدلالی ندیدهام. شواهدی هم ندیدهام که نشان دهد داوری و ارزیابیی من شتابزده است.
ادامه
👇#علایی#داوری#ویرانگری_کلمات#توهمات_آرزواندیشانه@NewHasanMohaddesi