♦️معنای متغیر "
تعبد" در آرای ملکیان؛ از فهم نادرست دین تا مولفهی اساسی دین!
(نمونهای از سخنان ناهمساز در مجموعهی سخنان استاد مصطفی ملکیان؛ آنهم ظاهرا در یک بازهی زمانی سه ساله!)
🔸توضیح محدثی:
در یک گروه تلگرامی که من نیز افتخار عضویت در آن را دارم، بحثی پیش آمد دربارهی نظریهی غیرعقلانی بودن دینداری استاد مصطفی ملکیان. دوست عزیزی در دفاع از آرای ایشان، با ادعای بنده در باب وجود سخنان ناهمساز در مجموعهی آرای استاد ملکیان مخالفت نمود و از من خواست که نمونهای از این سخنان ناهمساز را ذکر نمایم.
برای پیدا کردن نمونهای از این سخنان ناهمساز و ضد و نقیض، وقت زیادی لازم نبود. در ادامهی این توضیح، میتوانید این سخنان ناهمساز را که بهدنبال هم آمده است، مطالعه نمایید. فقط لازم است اضافه کنم که انتظار اینکه یک متفکر در طول دوران طولانی کار فکری خود همواره یکسان بیاندیشد و یکسان سخن بگوید، انتظار ناروایی است و ملکیان نیز از این قاعده مستثنا نیست.
🔻[
تعبد بهمثابه سوء فهم از دین و بحث از
تعبد عقلانی]
"در همه ادیان ابراهیمی پدیدهای به نام ایمان وجود دارد؛ اما در ادیان غیر ابراهیمی ایمان وجود ندارد. در ادیان غیر ابراهیمی، مثل آیین هندو، آیین بودا، آیین دائو، آیین شینتو و …، چیزی به نام ایمان وجود ندارد و به جای آن، پدیدهای به نام امید وجود دارد که غیر از ایمان است. چیزی به نام تسلیم و توکل وجود دارد که آن هم غیر از ایمان است. ایمان دقیقا به معنای
تعبد نیست. دست کم ایمان، در اکثر معانی خود، غیر از
تعبد است. در ادیان ابراهیمی، متدینان همان قداستی را که برای ایمان یافتهاند، برای
تعبد هم قائل شدهاند.
تعبد در واقع یک سوء فهم از دین است.
تعبد این صورت استدلالی است که کسی بگوید «الف ب است چون X میگوید الف ب است» .
تعبد اگر اینگونه باشد، هیچگونه محمل عقلانی ندارد. یک صورت دیگری هم از
تعبد وجود دارد که بسیار نادرالوجود است و اصلا لفظ
تعبد برازندهاش نیست؛ ولی اگر تحقق پیدا کند، عقلانی است. آن صورت، این است که کسی بگوید: «الف ب است چون X میگوید الف ب است؛ و برهان قاطعی اقامه شده است که هرچه X میگوید درست است یا سخنانی که هم سنخ «الف ب است» میباشند، اگر از X صادر شده باشند، درست هستند». چنین چیزی کمتر وجود دارد.
با این همه من کاری به خود
تعبد هم ندارم. مشکل عمدهای که در سوء فهم از دین پدید آمده، تسری دادن
تعبد به اموری است که تسری دادن به آن امور درست نیست" (ملکیان، سال ۱۳۸۹).
https://hawzah.net/fa/Article/View/88287/🔻[قوام دین به
تعبد است و
تعبد نافی عقلانیت است]
"قوام تدین و دیانت پیشگی و دینورزی
تعبد است. محال است که کسی ادعا کند که من مسیحی هستم و بعد بگوید من نسبت به هیچیک از سخنان عیسی
تعبد ندارم، بلکه هر سخنی که از زبان عیسی صادر شد من از او مطالبهی دلیل نمیکنم و تا عیسی دلیل قانعکننده و دلیل قاطع اقامه نکند من سخن او را نمیپذیرم، اشکال ندارد که کسی این حرف را بزند؛ اما نباید دیگر اسم خودش را مسیحی بگذارد؛ چون مسیحی کسی است که لااقل به سخن عیسی
تعبد بورزد و سخن عیسی مسیح را بدون چونوچرا بپذیرد. معنا ندارد که کسی بگوید من مسلمانم ولی تا یک یک جملات قرآن را مطالبهی دلیل نکنم و دلیل قانعکنندهای دربارهاش القا نشود من نمیپذیرم پس اگر اینطوری باشد که همهی مردم جهان مسلمان هستند؛ چون اگر برای همهی مردم جهان، برای یکایک جملات قرآن دلیل قانعکننده و قاطع بیاوریم آنها هم میپذیرند. مسلمان کسی است که نسبت به جملات قرآن و پیامبر اسلام لااقل
تعبد بورزد؛ یعنی این سخنان را بیچونوچرا بپذیرد. اگر قوام روشنفکری به عقلانیت است و اگر قوام تدین و دینورزی به
تعبد است، بنده عرض میکنم که عقلانیت با
تعبد سازگار نیست، عقلانیت نافی
تعبد است،
تعبد نافی عقلانیت است. چگونه دو چیزی که یکدیگر را ذاتاً نفی میکنند در پروژهی روشنفکری دینی میخواهند با هم جمع شوند؟ چرا میگوییم عقلانیت نافی
تعبد است و
تعبد نافی عقلانیت است یعنی این دو تا با یکدیگر مانعه الجمع هستند به دلیل اینکه عقلانیت اقتضا میکند که اگر من ادعا میکنم که الف، ب است و شما از من مطالبهی دلیل کردید بر الف، ب است، من مثلاً برهانی اقامه کنم به این صورت الف، ج است و ج، ب است پس الف، ب است؛ بنابراین برای الف، ب است باید برهانی قیاسی به این صورت داشته باشم؛ اما
تعبد یعنی اینکه اگر من ادعا کردم که الف، ب است و شما از من پرسیدید چرا الف، ب است؟ میگویم به این دلیل که x گفته است الف، ب است و بین این و برهان فاصلهی کهکشانی است" (ملکیان، ۱۳۹۲).
http://farhangemrooz.com/news/12421/تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۹
#تعبد#ملکیان#دینداری#عقلانیت@NewHasanMohaddesi