♦️اهمیت و آثار مواجههی معرفتی با میراث ادبی، دینی، و عرفانی
✍ حسن محدثیی گیلوایی۲۵ مهر ۱۴۰۰
🔻بیتردید بزرگان ادب فارسی جزو سرمایههای فرهنگیی ما هستند و از این رو، توجه به میراثشان و محترمشمردنشان کار ارزشمندی است.
🔻اما اینچنین کاری نباید راه را بر نقد و
تحلیل آثارشان ببندد و آنها را فراتر از نقد و بررسی قرار دهد.
🔻مواجههی
معرفتی با میراث ادبی (نظیر شعر حافظ) اگرچه سویهها و وجوه ادبی و زیباییشناختیی شعر را نفی نمیکند، اما بدان نمیپردازد بلکه از منظر محتوای
معرفتی، روانشناختی، و اجتماعی بدان مینگرد و آثار و پیآمدهای آن را برمیرسد.
🔻برای کسانی که به سویههای ادبی و زیباییشناختیی شعر حافظ تعلق خاطر دارند، چنین مواجههای خشونتبار و گاه گستاخانه بهنظر میآید، اما برای آنکه به بررسیی
معرفتیی میراث نظر دارد، این کار ضروری است.
🔻برای مثال، وقتی حافظ میگوید:
رونق عهد شبابست دگر بستان را / میرسد مژدهی گل بلبل خوشالحان را ...
برو از خانهی گردون بهدر و نان مطلب / کان سیه کاسه در آخر بکشد میهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است / گو چه حاجت که بر افلاک کشی ایوان را ...
تحلیل
گر ادبی به فنون و صنایع ادبی و زیباییی بیان و ترکیب عبارات و واژهگان اعتنا میکند و
تحلیل
گر معرفتی به دلالتهای دنیاگریزانه و دعوت به ترک دنیا توجه میکند.
یا آنجا که او میگوید:
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطهی دوری دلبر بگداخت / جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
تحلیل
گر ادبی زیباییهای شعر را بررسی میکند و اینکه چهگونه آتش اشتیاق در سینه به آتشسوزیی خانه تشبیه شده و مثلاً اضافهی "آتش مهر"، حاویی صنعت ایهام است زیرا "مهر" هم به معنای خورشید است و آتش مهر، یعنی گرمای سوزان خورشید و هم به معنی محبت به دوست است و آتش اشتیاق به روی او به گرمای سوزان خورشید تشبیه شده است.
🔻اما
تحلیلگری که مواجههی
معرفتی دارد، در مواجهه با این ابیات، انسانشناسیی دوگانهانگار حافظ را میبیند؛ انسانشناسیای که آدمی را واجد دو پاره میبیند: یکی پارهی پست تن و دیگریی پارهی متعالیی جان، چونکه همین حافظ در غزلی دیگر نیز این انسانشناسیی دوگانهانگار را بیان کرده که در آن تن به قفس و زندان دنیا و جان به مرغ بهشتی و ملکوتی تشبیه شده است:
"حجاب چهرهی جان میشود غبار تنم / خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوشالحانیست / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم"
🔻تحلیل
گر ادبی به اثرگذاری و اثرپذیریی زیباییشناختی و هنری شعر توجه میکند و
تحلیل
گر معرفتی به اثرگذاری و اثرپذیریی
معرفتی میپردازد. اولی حافظ را برای خلق این ابیات زیبا تمجید میکند، اما دومی ما را از آثار ضدانسانیی انسانشناسیی دوگانهانگار برحذر میدارد، زیر این انسانشناسی، جسم و تن و نیازهای آن را خوار میشمارد و از ما میخواهد که به جای توجه به تن، جانپروری و روحپروری کنیم.
🔻تحلیل
گر معرفتی نگاه و نگرش بهکلی متفاوتی به غزلهای حافظ دارد. از منظر نگاه هنری و ادبی که چه بسا مست و درگیر زیباییهای کمنظیر شعر حافظ است، رفتار و گفتار
تحلیل
گر معرفتی چه بسا بیمارگون یا دستکم مسالهدار بهنظر آید، زیرا
تحلیل
گر معرفتی از زیباییی ظاهری عبور میکند تا به محتوای
معرفتی نایل شود. تفاوت این دو نگاه بسیار جدی است.
#سنت#حافظ#تحلیلگر_ادبی#تحلیلگر_معرفتیhttps://www.instagram.com/p/CVIsPnVK0pp/?utm_medium=share_sheet@NewHasanMohaddesi