♦️اعتقادیاندیشی و انتقادیاندیشی* /۱
✍️ حسن محدثیی گیلوایی۲۵ فروردین ۱۴۰۳
تأمل و تفکر در بارهی جهان دینی و زیست دینی و اندیشهورزیی دینی برای واکاویی زندهگیی دینی و تلاش برای فهم دقیقتر آن، بهناگزیر ما را متوجه پدیدههای دینیی مختلف میکند. برای یک دینپژوه و محقق در جامعهشناسیی دین این گریزناپذیر است.
در چنین واکاویهایی بود که برایم اهمیت زیادی پیدا کرد تا دریابم انسان دیندار چهگونه میاندیشد. در بررسیی این پدیده بود که به مفهوم
اعتقادیاندیشی رسیدم. قطعاً دیگران هم در بارهی آن اندیشیده اند و لابد با مفاهیم دیگری آن را توضیح داده اند. من افکار و اندیشههای خود را مطابق فهم و تجربهی خویش توضیح میدهم، اما چه بسا صاحبنظران دیگری در همین باره بهنحو دقیقتر و بهتری سخن گفته باشند.
این بررسیها و واکاویها برای من نمایان ساخت که
معتقدان را میتوانیم به سه دسته تقسیم کنیم. امّا قبل از بیان این سه دسته و توضیح هر یک از آنها، نخست باید از ساز و کارهای اجتماعیای سخن بگویم که این سه دسته از معتقدان را میپرورند.
ما وقتی بهدنیا میآییم، در فرآیند جامعهپذیری و تعلیم و تربیت قرار میگیریم. به محض اینکه زبان باز میکنیم، کنجکاویهایمان را در قالب پرسشهایی مطرح میکنیم. در بسیاری از محیطهای اجتماعی نه تنها پرسشهای کودک و توانش پرسشگریی کودک سرکوب میشود، بلکه به او نوع خاصی از هویت داده میشود. ما در درون جمعی که هستیم، هویّتدهی میشویم. بهعبارت دیگر، واجد هویّتی میشویم و اغلب این هویّتیابی، دگرسالارنه است. هویت را از طریق فرآیند جامعهپذیری و تعلیم و تربیت به ما میدهند و ما را به جمعی معین پیوند میدهند و ما از آن پس خود را با آن جمع یا «ما»ی اجتماعیی معیّنی تعریف میکنیم. در حین همین هویّتیابیی دگرسالار است که برخی از اعتقادات را نیز به ما میدهند و ما آنها را میپذیریم و چون این اعتقادات و باورها از رهگذر فرآیند هویّتیابیی دگرسالار به ما داده میشود، نسبت به آنها تعلّق عاطفی نیز پیدا میکنیم. مثلاً تصوّر کنید در کودکی به من این اعتقادات داده شد:
۱. جهان و هستی هدفمند است،
۲. خدایی وجود دارد که حاضر و بر اَعمال و اَحوال ما ناظر است،
۳. عاقبت و معادی وجود دارد که باید در آن پاسخگو باشیم،
۴. خداوند پیامبران زیادی را برای هدایت انسانها ارسال کرده است،
۵. قرآن کلام خداوند است،
۶. اصول دین عبارت است از: توحید، نبوت، معاد، عدالت، امامت،
۷. ما دوازده امام و چهارده معصوم داریم،
... و انبوهی باورهای دیگر
در فرآیند
هویّتیابیی دگرسالار ما نسبت به این باورها تعلق عاطفی پیدا میکنیم، زیرا اینها باورهایی معمولی نیستند بلکه ما را به یک «ما»ی اجتماعی پیوند میزنند. باورهای معمولی اینگونه نیستند. ما نسبت به باورهای معمولی، تعلّق عاطفی نداریم، زیرا آنها ما را به یک جمع معیّنی پیوند نمیدهند یا اگر هم ما را به جمعی پیوند میدهند، آن جمعها برای ما چندان مهم نیستند. مثلاً به باورهای زیر توجّه کنید:
۱. در منظومهی شمسی هشت سیاره وجود دارد و یک ستاره،
۲. منظومهی شمسی در کهکشان راه شیری قرار دارد،
۳. زمین به دور خود و نیز به دور خورشید میگردد،
۴. سیّارهی مریخ دو قمر و سیارهی مشتری قمرهای فراوانی دارد اما زمین فقط یک قمر دارد،
۵. سیّارهی مشتری بزرگترین سیّارهی منظومهی شمسی است،
۶. در سیّارهی ناهید (زهره) آب وجود ندارد،
۷. نپتون از پلوتون بزرگتر است،
و ...
دستهی اول باورها ما را به گروه و فرقهای به نام تشیع پیوند میزنند که در جهان قریب ۳۰۰ میلیون نفر را در بر میگیرد. ما در میان این افراد بزرگ شده ایم و این باورها نه فقط انواع احساسات و عواطف را در ما برمیانگیزند بلکه ما را با جمع بزرگی که احاطهمان کرده اند، پیوند میزنند. اگر کسی در بارهی این باورها از رهگذر بحث منطقی و استدلال دقیق و معتبر تشکیک روا دارد، بهنظر میرسد دو فرآیند بهکار میافتند و دو جریان به سمت ما روانه میشوند:
الف. انگار نیرویی علیه عواطف ما به حرکت درمیآید و عواطف ما چه بسا جریحهدار میشوند و ای بسا رنجیده میشویم،
ب. چنین بهنظر میرسد که نیرویی نامرئی نیز میخواهد رشتهی پیوند ما را با جمعی که بدان تعلّق داریم و با آن هویّتیابی شده ایم، بِبُرّد.
*
پاسخی به دکتر نجاتیی حسینیادامه دارد.
👇👇👇#اعتقادات#انتقادیاندیشی#اعتقادیاندیشی#هویتیابی_دگرسالار#هویتیابی_خودسالار @NewHasanMohaddesi