♦️چه اشکالی دارد محترمین اهل فلسفه مورد چون و چرا قرار گیرند؟ شمّهای در بارهی رضا داوری اردکانی و ایدئولوژیِ زمانهی ما (۲ از ۲)
✍ دکتر رحیم محمّدی۲۵ بهمن ۱۴۰۰
داریوش شایگان خیلی زودتر از بقیه توانست متواضعانه و اندیشمندانه تردید در روشنفکری و ضد روشنفکری و غربزدگی و معنویتستایی را آغاز کند و آگاهانه و آشکارا رنج گذار را تجربه کند و به نقد و سنجش گذشتهی خویش و همگناناش بپردازد. شایگان در کتابهای «انقلاب مذهبی چیست؟» و «افسون زدگی جدید؛ هویت چهل تکه و تفکر سیّار» و «زیر آسمانهای جهان» نشان داد؛ او در مرحلهی دوم عمر خود که با پساانقلاب آغاز شده بود، به ساحت خودانتقادی و خوداندیشی رسیده و در مرحلهی مهمی از تجربه ملّی و خود آگاهی ایرانیان، از سنتگرایی و معنویتگرایی کور که در زمان نوشتن کتاب «آسیا در برابر غرب»، در آن قرار داشت و گفتمان غربزدگی را تقویت کرد و معنویتِ شرقی و عالمِ غیب علامه طباطبایی و کُربن را ستود و به جنگ به اصطلاح نیهیلیسم غربی برخاست، به شکل بنیادی از همه آنها عبور کرد و در «جهانِ تفکر» و «خرد آزاد» داخل شد و توانست از نو سفری عقلی آغاز کند و عقل و دین و زمانه و سنت و مدرنیته را از نو بفهمد.
شاید بهتر باشد این را هم یادآوری کنم، در همان زمانهی تغلب ایدئولوژی کسانی مانند محمود هومن و عبدالحسین نقیبزاده هم بودند که از ایدئولوژی عُزلت گرفته بودند و فقط فلسفه میگفتند و میکوشیدند لذّت فلسفهی جدید را به دانشجویان بچشانند. اما در عصری که عصرِ تغلّبِ ایدئولوژی بود، کمتر گوشی مایل بود آنها را بشنود و کمتر چشمی میخواست آنها را ببیند، امروز در عصر پساانقلاب نیز وقتی میبینم استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران چون به تلویزیون رسمی میرود، چنان از انقلاب حرف میزند که هیچ نسبتی با جامعهشناسی ندارد، در اینجا هم میفهمم که غیر از ایدئولوژی، «محاسبات» هم در کار است.
با این وجود در زمانهی ما که «بازتولید ایدئولوژی» یا دست کم ایدئولوژی غالب، ممتنع شده و روشنفکری و ضدِ روشنفکریِ پیشاانقلاب پایان یافته است، گویا فرصتی پیدا شده است که کسانی بتوانند گذشتهی خود و آثار و اعمالِ خود و وقایع بزرگِ جامعهی خویش را بازبینی و بازاندیشی و بازگویی کنند. اما در زمانهای که عصر باور و عصر اسطوره و ایدئولوژی بود و سوژهی انقلابی به این رسیده بود که «من» به ارادهی خویش جهان را ویران میکنم و از نو به میل و اراده خویش میسازم، حتی «امکانِ تردید» هم وجود نداشت.
اما پساانقلاب که «عصر تردیدها» است و باورها و آرزوها و خوشبینیها فرو میپاشند، گفتمانِ انقلابی هم به خودانتقادی درونی میرسد. در این زمان دیگر نقد و لعن عمومی، بلکه تودهای میشود و البته باید از این تودهای شدن ترسید و وحشت کرد.
پس در هر زمانهای امکان تفکر و استعلاء جُستن از وابستگیها و فروبستگیها و ایدئولوژیها حتی برای لحظاتی وجود ندارد. ولی در زمانه کنونی که گویا گُشایشی و امکانهایی پیدا شده است، امیدوارم کسانی از اهل فکر و اهل علم و پژوهش بتوانند سفری به دنیای «خِرد نظری» و «عقل انتقادی» بکنند و آن وقایع گذشته و این تغییرات کنونی را از نو در آنجا تماشا کنند و از نو بیندیشند و درباره تاریخ و جامعه و انسان ایرانی سخنی از سر تفکر بگویند که در گوشها اثر کند و در ترسیم و تصویر آینده مؤثر افتد.
(پایان)
#رضاداوری_اردکانی #احمد_فردید #جلال_آلاحمد #علی_شریعتی#داریوش_شایگان #علامه_طباطبایی #هانری_کربن#محمود_هومن #عبدالحسین_نقیبزاده#حسن_محدثی #رحیم_محمدی واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxiتلگرام جامعه ایرانی:
@RahimMohamadiWhatsApp.comجامعه ایرانی
WhatsApp Group Invite
@NewHasanMohaddesi