♦️مارکسیسم ساختارگرا در جلسهی ۳۷ دورهی آموزشیی نظریههای جامعهشناسی
در سهشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۱
🔻بعد از تدریس ۳۶ جلسه نظریههای جامعهشناسی و بحث مفصل در بارهی ۱۲ نظریهی جامعهشناختی این هفته قرار است به پارادایم سوم نظریههای جامعهشناختی یعنی پارادایم سلطهمحوریی عینی ورود کنیم.
🔻از چهار نظریهی عمدهی این پارادایم، نخست به مارکسیسم ساختاری میپردازیم که از نظر من تنها شکلی از مارکسیسم است که در درون جامعهشناسی میگنجد و بقیهی اشکال مارکسیسم را من در درون نظریهی اجتماعی جای میدهم.
🔻این سخن وقتی درست است که نظریهی
ساختارگراییی تضادیی رالف دارندوف و نظریهی
ساختارگراییی برساختگرای پییر بوردیو و
نظریهی نظام جهانیی والرشتاین را مارکسیستی تلقی نکنیم.
🔻این سه نظریهی اخیر را نیز در درون همین پارادایم بحث خواهم کرد. من آنها را نظریههایی تلفیقی میدانم که آشکارا از آرای مارکس فراتر میروند و هیچیک ادعای خلوصگرایی در اندیشهی مارکسیسم را مطرح نمیکنند. برعکس، هر سه نظریهپرداز (دارندورف، بوردیو، و والرشتاین) آشکارا وجود نارسایی در اندیشهی مارکسیستی را اعلام میکنند.
🔻آلتوسر اینگونه نیست. او بهنحوی خلوصگرایانه از مارکسیسم سخن میگوید و حتا برای ”مارکس شدن مارکس” هم دورهی زمانی تعیین میکند!
🔻برخی از شارحان اندیشهی مارکسیستی، نظیر لشک کولاکوفسکی
آلتوسر را جدی نمیگیرند. کولاکوفسکی بهنظر میرسد گهگاه حتا در بارهی او تحقیرآمیز و تمسخرآمیز سخن میگوید. دیگرانی نظیر فرتر و کالینیکوس
آلتوسر را در اندیشهی مارکسیستی شخصیتی تأثیرگذار میدانند. کالینیکوس کار او را «نظاممندترین کوشش برای تدوین نظریهی اجتماعی اومانیسمستیز» توصیف کرده است.
#آلتوسر#پولانزاس#مارکسیسم_ساختارگرا@NewHasanMohaddesi