نخستین مشخصۀ قدرت فاشیستی بنیان مذهبی و نظامی توأمان آن است، بنیانی که در آن نمیتوان این دو عنصر به طور معمول متمایز را از یکدیگر جدا کرد: بنابراین قدرت فاشیستی از آغاز خود را همچون یک تمرکزیافتگی تحققیافته آشکار میسازد. با ابنحال، وجه نظامی فاشیسم سویۀ بارز آن است. روابط احساسی که پیشوا را به اعزای حزب پیوند میدهند و یکی میکنند، عمدتا مشابه روابطیاند که فرمانده را با سربازانش متحد میکنند. عرضاندام آمرانۀ پیشوا برابر با نفی جوشش انقلابی بنیادینی است که او از آن بهرهبرداری میکند؛ انقلاب که یک بنیان دانسته میشود، همزمان از لحظهای که سلطۀ داخلی به نحوی نظامی بر شبه نظامیان اعمال میشود، اساسا نفی میشود.