به اعتقاد
بوردول استراتژیِ کلی سینمای هنری
ایجاد ابهام است. او این بحث را اتفاقن در مورد فیلمی از
آنتونیونی پی میگیرد: « ... صحرای سرخ مثال دیگری است. جدا از فصل قصهی تخیلیِ مربوط به جزیره، هر فصلی از فیلم را به لحاظ رنگ میتوانیم هم به صورت سوبژکتیو توجیه کنیم (جولیانا زندگیاش را اینطوری میبیند)، و هم از دید مؤلف (روایت، زندگی را اینگونه به او نشان میدهد). همین امکان دوطرفهی انتخاب برای توجیه صحنهها، ابهام اصلی فیلم را رقم میزند ...» اما
بوردول ابهام را فقط نوعی ویژگی فرمی میداند و برای این استراتژی فینفسه ارجحیتی نسبت به سینمای کلاسیک (که سرراستتر و قطعیتر است) قائل نیست. « ... مهم این است که سینمای هنری با استراتژی ایجاد ابهام، خودش را به هنرهای ابتدای قرن بیستم [جریان مدرنیسم] نزدیک میکند.» همین.
▪️میکل آنجلو آنتونیونی: شاعر لحظههای تنهایی، مفاهیم نقد فیلم، مجید اسلامی
#بوردول
#آنتونیونی
@NazariyehAdabi