دختری به پدرش که از ازدواج او با خواستگار اتو کشیدهاش ممانعت کرده بود میگفت: «تلافیش را سرت در میآورم!» و خودش را کُشت. ولی تلافیش را در نیاورد: پدر عاشق صید ماهی بود. سه هفته بعد، روز یکشنبه به رودخانه بازگشت تا به قول خودش ماجرا را فراموش کند. حسابش درست بود: ماجرا را فراموش کرد. در حقیقت اگر جز این میبود عجب بود. آدم خیال میکند با مرگ خودش زنش را تنبیه میکند، حال آنکه آزادیش را به او برمیگرداند.
مثلاً در مورد من، از همین حالا صدایشان را میشنوم: «او خودش را کشت چون نتوانست تحمل کند...» آه! دوست عزیز، مردم از نظر قوه ابداع چقدر فقیرند! همیشه خیال میکنند که شخص به یک دلیل خودکشی میکند.
بنابراین، چه سود از اینکه انسان با اراده خود بمیرد و خود را قربانی تصوری کند که میخواهد از خویش باقی گذارد؟ وقتی بمیرید، فرصت را غنمیت میشمرند تا برای عمل شما انگیزههای احمقانه یا عامیانهای بیابند.
#آلبر_کامو
#سقوط
@NazariyehAdabi