نان و آزادی

#ورق‌_پاره‌های_زندان
Канал
Политика
Новости и СМИ
Социальные сети
Персидский
Логотип телеграм канала نان و آزادی
@Nan_AzadiПродвигать
350
подписчиков
34,2 тыс.
фото
19,5 тыс.
видео
8,14 тыс.
ссылок
نان و آزادی؛ کانالی برای انعکاس مبارزات کارگران و توده‌های تحت ستم برای نیل به خودرهایی!
Forwarded from تجربه نوشتن
#یک_کتاب

«وقتی که دو نفر شیفته یکدیگر می‌شوند؛ کوچک‌ترین اشاره، کوچک‌ترین تماس، کوچک‌ترین نگاه برای آن‌ها به اندازه عالمی قیمت دارد.»/ از کتاب «ورقپارههای زندان»

«ورق پارههای زندان» اثری است معروف از «بزرگ علوی» که پنج داستان کوتاه از وی در زمانی که دوران محکومیتش را در زندان سپری می‌کرد، در بردارد. بزرگ علوی داستان‌ها را در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۰ در زندان قصر به رشته‌ی تحریر درآورد. وی در مدت این چهار سال، از هر چیزی که می‌شد روی آن نوشت، برای به نگارش درآوردن داستان‌هایش استفاده می‌کرد و این اشیا که گاه پاکت سیگار و گاه تکه ورق‌هایی پاره بودند، به «ورق پارههای زندان» مشهور شدند. داستان‌هایی که برگرفته از واقعیت زندگی است. بزرگ علوی، به عنوان یک نویسنده‌ی سیاسی - اجتماعی، تلاش کرد تا شرایط سیاسی آن زمان را در کنار وضعیت زندانیان، به خوبی توصیف کند. هر کدام از قصه‌ها با خط داستانی گیرای خود، خواننده را مجذوب می‌کنند.

داستان اول با عنوان «پادنگ» قصه‌ی مردی است که قاتل بودن او مشخص نیست، اما به جرم قتل به زندان افتاده است. «ستاره دنباله‌دار» داستان فردی انقلابی است که در روز عروسی‌اش دستگیر و روانه‌ی زندان می‌شود. «انتظار» داستان یک زندانی است که دچار جنونی متفاوت از دیگران گشته است. «عفو عمومی» به این مسئله می‌پردازد که همه‌ی زندانیان اعم از عادی و سیاسی، تمام فکرشان متوجه عفو است. «رقص مرگ» داستان مردی است که عاشق یک زن شده و حبس کشیدن به جای معشوقه را به جان می‌خرد.

بزرگ علوی در مقدمه‌ی کتاب می‌نویسد:

«ورقپارههای زندان اسم بی‌مسمایی برای این یادداشت‌هایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آن‌ها روی ورقپاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو و با پاکت‌هایی که در آن برای ما میوه و شیرینی می‌آوردند، نوشته شده است و این کار بدون مخاطره نبوده است. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی، مامورین زندان، در دست ما می‌دیدند جنایت بزرگی به شمار می‌رفت. امان از آن وقت که اولیای زندان پی می‌بردند که کسی یادداشت‌هایی برای تشریح اوضاع ایران در آن دوره تهیه می‌کند. «خانباباخان اسعد» در زندان به سخت‌ترین و وقیح‌ترین وجهی مُرد، فقط برای آن‌که یادداشت‌های او به دست مأمورین افتاد. «محمد فرخی یزدی» به دست جنایتکارانی بی‌شرم و رو کشته شد، فقط برای آن‌که شعر می‌گفت و با اشعارش اوضاع ایران را در دوره استبداد سیاه برای نسل‌های آینده به یادگار می‌گذاشت.»

در صفحه‌ای از کتاب ورقپارههای زندان می‌خوانیم:

«همه ماها وقتی زیر یوغ شکنجه زندگی افتادیم، مجبور هستیم دست و پا بزنیم، فریاد کنیم و همین وسیله بروز احساسات ماست، همین لخته‌های خونی است که از جگر ما ریخته می‌شود، همین پاره‌هایی از روح ماست که به این شکل تجلی می‌کند. موضوع این است که دردها و شادمانی‌های خودمان را به هر راهی که هست بیان کنیم. اما درد کشیده بهتر پی به درد دیگران می‌برد.»
#ورق‌_پاره‌های_زندان
#بزرگ_علوی

https://t.me/tajrobeneveshtan/2955