امروز برای اجرای حکم یکسال حبس به زندان اوین رفتم. این واقعیت که ایران آبستن قیامهای قریب الوقوع در اعتراض به افزایش و گسترش فقری بی سابقه و شدت فشارهای اجتماعی بر مردم خواهد بود ،چنان عینی و غیر قابل انکار است که مقامهای حکومتی را ناچار به اذعان و انذار آنچه پیش روی نظام است نموده و نهادهای امنیتی را به دستپاچگی برای پرونده سازیهای پوچ و مذبوحانه برای فعالان سیاسی به امید ارعاب و ساکت کردن هر معترضی. آنچه جمهوری اسلامی هرگز نفهمید شدنی نیست. نه اجرای فلهای احکام چند معترض و نه انفرادی های رفقا و عزیزانمان در بندهای امنیتی و نه صدها ساعت شکنجه روانی برای اعتراف گیری، هیچ کدام نمیتواند جمهوری اسلامی را از سرنوشت محتومش، سرنگونی؛ رهایی بخشد. ایمان "ما "به تحقق رهایی، آزادی و برابری هزاران بار پر زورتر از گلولههای سربی جلاد است. امروز رفتم تا برای مدتی کنار خواهران آزادهام، در بند رویای آزادی سرزمینم را ببافم تا به تار و پودش رنگ عمل بپاشم. آنجایی میروم که هوایش پر از بوی نسرین است و نیلوفر. شبهایش ناهید در آسمانمان دلبری میکند دلهایمان شوق بهار دارد و هر سپیده میخوانم: ای شادی ای شادی آزادی روزی که تو بازایی با این دل غم پرورد من با تو چه خواهم کرد