مادر حنانه نوشت: «دخترم، امروز ۱۶ خرداده، دومین سالگرد عقدت، اما تو نیستی،من ماندمو عکسها و فیلمهای به جا مانده از تو و خاطرات شیرین و فراموش نشدنیت. مناسبتهای شیرینت از پی هم میان و تو نیستی تا جشن بگیری وشادی کنی، وقتی هر کدوم از مناسبتهات نزدیک میشه دردی سوزناک تو قلبم احساس میکنم و به وضوح شکسته شدن قلبم رو حس میکنم اما من همیشه با همهی دردام روز وماههای مهم زندگیه کوتاه تو رو فراموش نمیکنم و همواره یاد ونامتو زنده نگه میدارم. عزیز مادر، هر روز که میگذره نبودت بیشتر حس میشه، چه قدر شوق زندگی در سر داشتی! چه قدر خوشحال بودی که داری دونه دونه به آرزوهات میرسی! خستگی ناپذیریت ستودنی بود و همهی برنامههات طبق خواستهی خودت جفت و جور شدن... ولی افسوس! از این دنیا و آدمهای جفاکارش، چه ناجوانمردانه تو رو به آغوش خاک سپردن! اما بدان دختر شجاع وجسورم، ظلم و بیعدالتیه هیچ ظالمی پایدار نخواهد ماند قاتل بی شرفت باید جوابگوی قطره قطره خون به ناحق ریختهات در پیشگاه خداوند باشد در عدالت خداوند هیچ شک و شبههای نیست... به امید روزی که ریشهی ظلم وستم و بیعدالتی از کشورم بر چیده شود و نور خدا بر کشور و مردم مظلوم میهنم تابیده شود...