📝 خودسوزی زنان؛ انتقامگیری از سرکوبگران زندگی به بهای جان
✍ نویسنده: الصا🔺کافیست لحظهای تصور کنیم زنی را که نفت برمیدارد و بدنش را، این تنها تکیهگاه حیاتش را به آتش میکشد، از چه تنهایی و غربت عمیقی رنج میبرد. سال ۸۶ در مدرسه نشسته بودیم. صدای جیغ دختری آمد. دختری که هممدرسهای ما بود. گفته بودند با پسر خوابیده است و باکرگی ندارد. زنی که تمام قداست او را به جزئیترین و خصوصیترین بخش بدنش که گویی حریم اجتماع است، تقلیل میدهند. زنی که اگر زن مورد پسند عرف و دین نباشد، باید بمیرد. زنی که با کبریت آخرین تمیدش یعنی نفسهایش را به آتش کشید.
▫️هرساله زنان زیادی در دیشموک، ایلام، خراسان جنوبی و در بسیاری از مناطق این کشور در حال احتضار
خودسوزی میکنند. اما تاکنون به دلیل سانسور شدید زندگی زنان از جانب حاکمیت بسیاری از آمار و روایات مدفون است. از این بسیار، نامهای معدودی را میشناسیم؛ هما دارابی، سحر خدایاری، ... . عموما اینگونه تصور میشود که
خودسوزی سیاسی فقط به مطالبه یا خواست عمومیشدهای مرتبط است. اما بهخوبی میدانیم که امر شخصی، سیاسی است.
🔺سرکوب فعالان زن بویژه در مناطق محروم از یکسو و خاموشی خانوادههای عزیزانی که
خودسوزی کردهاند از سویی دیگر، راه را بر پژوهش بیشتر میبندد. طبق اطلاعات به دست آمده از روایات ۷۰ نفر از زنانی که
خودسوزی کردهاند، علیرغم تفاوت در برخی علل
خودسوزی اما آنچه میان تمام این زنان دیده میشود مبارزه برای زندگی است. من نهتنها
خودسوزی هما دارابی و سحر خدایاری را بهعنوان عصیان میشناسم بلکه تمام
خودسوزیهایی که در محیط زندگیام(زاگرس) دیده و شنیدهام را نیز عصیان قلمداد میکنم.
▫️عصیان پنداشتن
خودسوزی به معنای تشویق زنان به این عمل وحشتناک نیست. بلکه به معنای به رسمیت شناختن میل شدید آنان به زندگی است. به معنای نه گفتن به نفس کشیدنی است که گریزی جز
خودسوزی برای آنان باقی نگذاشته است. چرا
خودسوزی؟ زنان از سختی
خودسوزی ازقضا آگاهی دارند، بهواسطه نزدیکی روزمرهای که در طول حیات سرکوبشده با آتش داشتهاند. زنانی که
خودسوزی میکنند، این شیوه رایج را انتخاب میکنند زیرا شیوه دیگری ندارند. بعضی از زنان نیز با سم موش، به حیات خود پایان میدهند. اما به دلیل محدودیت گریبانگیر آنها،
خودسوزی دسترسپذیرترین شیوه است. نفت و یک کبریت برای انتقام از ستمگر و ستمگران و انتقال حس عذاب وجدان به آنان.
🔺آنها گمان میکنند کسی وضعیتی مشابههشان ندارد. از کجا بدانند وقتی تمامی امکانات جمعی زنان روزبهروز بلعیده میشود. تن این زنان، در زندانی است که زندانبان آنها شروط حیات را قبل از تولد برایشان تدارک دیدهاند: شروط پدرسالاری، ازدواج زودهنگام، انجام وظایف خانهداری و زناشویی، فرمانبری تام و تمام از مردان. هر شرط که اجرا شود شانسی برای زندهماندن در سایه قوانین ناتمام مردسالاری مییابند. زنی که
خودسوزی میکند میخواهد انتقام بگیرد، حس عذاب وجدان را به ستمگر زندگیاش منتقل کند، میخواهد بگوید: «زندگی در مجاورت شما سوختن در جهنم است اما من بهیکباره این نمایش را تمام میکنم.»
▫️خودسوزی، عصیان است زیرا زن به به تکرار ستم روزمره، به جهنمی که نامش بهشت برین است، آگاه میشود. او با یک پرسش پیش میرود: این جهنم تا کی ادامه دارد؟ جهنمی که برای دیگر زنان اطرافش عادی شده یا حداقل به عنوان یک شیوه زیست پذیرفته شده است. زیرا که هیچ راه گریزی ندارند. برای مثال زنی که در
خودسوزی نمرده و تن سوختهاش زنده مانده میگوید: «شوهرم مدام خیانت میکرد، پولی نداریم و هرچه که هست حتی جورابی برای پای من نمیشد. نمیتوانستم به خانه پدر برگردم زیرا هم طلاق حرام است و هم پدرم وضع مالی خوبی نداشت.»
#خودسوزیادامه مطلب 🔺🔺https://t.center/kanla57