زن نوين دختر نجیبی نیست که عشقش به یک ازدواج موفق ختم شود. همسری نیست که در خفا از خیانتهای شوهرش رنج بکشد. پیردختری نیست که در حسرت عشق نافرجام جوانیش بسوزد. او قربانی شرایط رقتبار طبیعت سرکوب شدهاش نیست. زن نوین، قهرمانی است که مستقلانه از زندگی طلب میکند؛ که اعتماد به نفس دارد، که علیه بردگی جهانی زنان در مقابل دولت و خانه و جامعه میایستد، که به عنوان نماینده همجنسانش برای حقوقش میجنگد.
الکساندرا کولونتای دیپلمات بلشویک و اندیشمند مارکسیست – فمینیست، که نوشتههای پیشرواش در جستجوی چشماندازهای رهایی زنان در سوسیالیسم بود، 150 سال پیش در چنین روزهایی در سیویکم مارس به دنیا آمد.
کولونتای در سال 1905 مینویسد، زنان کارگر نباید به «آواز افسونگر» فمینیستهای بورژوا گوش بسپارند، چرا که آنها تنها خواستار امتیازهای برابر با همسرانشان هستند اما هیچگاه امتیازهای طبقاتیشان را کنار نخواهند گذاشت.