جنگ سختی در نزدیکی #رباط_پریان در گرفت و #دین_محمد_خان پادشاه #ازبک در لشکر حضور داشت ، پس از مدتی #درفش_ایران به علت خیانت فرهاد خان ناپدید شد و بنیان لشگر از هم گسیخت ؛ تعدادی از سپاهیان دچار تزلزل شده بودند و #شاه از فراز تپه ای نظاره گر بود.... شکستِ قطعی ، قریب بود .
#شاه به اطراف خود نگاه کرد ، تنها پانصد مرد برایش باقی مانده بود ... 👈 اگر #شاه از میدان بگریزد #خراسان و #ایران از کف میروند و اگر بجنگد کشته خواهد شد .
از خلوت خود بیرون آمد و فریاد زد : ای ایرانیان ، اگر بگریزیم ایرانی باقی نخواهد ماند 👈 پس اگر ایرانی نباشد ؛ بهتر است ما نیز نباشیم. #شاه_عباس به #سپاه_ازبک زد و گفت : ما فرزندان #گیو و #گودرز و #رستمیم و از جنگ نمیگریزیم