آن زن یا مرد ایرانی که به پهلوی دشنام میدهد و با خاندان پهلوی میستیزد، چه در سر دارد؟
پهلوی نبود نه بهداشت بود نه درمان نه دارو بود نه بیمارستان نه دبستان بود نه دبیرستان نه دانشگاه بود نه کارخانه نه راهآهن بود نه برق و نه هیچ زیرساخت دیگری.
در سدهٔ بیستم و بیستویکم، آخوند پس از آن همه پیشرفت ایران در دورهٔ پهلوی مگر حوزهٔ جهلیه و امامزاده و دستگاه نمازچپانی چه ساخته است؟ آخوند مگر آوازهافکنی برای بچهاندازی و پسانداختن گویندهٔ لاالهالااللّه چه کرده است؟ آخوند مگر لچک به زور بر سر زنان کوبیدن چه تاجی بر سر بانوان نهاده است؟ در همین سدهٔ بیستویکم بر سر همهگیری کووید، آخوند نمیگذاشت دارو و مایهکوبی و واکسن به ایران بیاید. بسیاری بر سر همان جان باختند. کدامیک از ایرانیان گزند دیده از زمینلرزه در دستگاه آخوندی آسایش یافتند؟ هنوز پس از بیست سال گزنددیدگان از زمینلرزه بم و بجنورد آوارهاند، چه برسد دیگر جایها. دستاورد آخوند در سدهٔ بیستویکمش مگر اَبَرچالهها و تباه کردن آبهای زیرزمینی و خشکاندن دریاچهها و تالابها و نابودی جنگلها چیز دیگری بوده است؟
تویی که کینهٔ پهلوی را در دل میکاری، به راستی این اندازه گولی و کر و کور که گمان میکنی اگر آخوند به قاجاریه پیوند میخورد میتوانستی درس بخوانی، کفی از بهداشت داشته باشی، یا دانشگاه بروی و کاردان و کارشناس فنّی گردی؟! سواد خواندن و نوشتن هم نداشتی. هر چه زیرساخت در ایران است دستاورد دورهٔ ایرانساز پهلویست.
پهلوی نبود، مردان در ایران، اگر ایرانی برجای میماند، یا راهزن میشدند و مردمکُش و مزدور قدارهبند یا مردهخور و قرآنخوان بر سر کالبدهای بیجان آمده به گورستان. زنان که پوشیده در گونی در نه سالگی به شوی میرفتند و بیش از جنباندن خود گاه وردخوانی «أمن يجيب المضطر إذا دعاه ويكشف السوء» هیچ نمیتوانستند لب جنبانند.
اگر پهلوی نمیبود، خنیا و ساز و موسیقی میبود که تو بخواهی فراگیری و یا حتّی بشنوی و سرخوش از شنیدن نغمه و آوا و سرود و آواز رامشگران و آهنگپردازان شوی؟ مگر عروتیز «اللهم اغفر للمومنین و لمومنات» هیچ نمیشنیدی.
ایراندوستان مشروطه بدان رسیدند که آبادی ایران مگر با برافراختن ستونی ایرانساز شدنی نیست. ایرج میرزا سرود:
«تجارت نیست صنعت نیست ره نیست
امیدی جز به سردار سپه نیست»
مگر پادشاهی پهلوی به رای و رویدید فرزانگان مشروطهخواه نبود؟ آن خونها که در راه آزادی و رسیدن به مشروطه ریخته شد، به دستاوردی نرسید مگر با روی کار آمدن نیروی ایرانخواهی که بتواند همه ایرانخواهان را دل بخشد و امیدوار کند و به کار اندازد و آن نبود مگر پهلوی.
گولان! نمکبهحرامان سیاسی! پهلوی نمیبود همان رخت و جامهٔ مردمسزا هم در برت نمیبود. آخوند در سدهٔ بیستویکم اینترنت را میبندد. آخوند همان است که بر سر آمدن دوش گرمابه بالای منبر گوز از دهان میپرّاند که غسل ندارد. آخوند آنست که میگفت اگر کسی کودک خود را مایهکوبی در برابر آبله کند، جن به جان کودک کرده است. آنگاه آخوند میگذاشت تو زنده بمانی؟
مگر ایراندوست و ایرانخواه در همین دورهٔ آخوندی نداریم؟ بسیارند. ولی توانستند کاری کنند؟ اگر گامی برداشتند یا کشته شدند و دربند و شکنجه دیدند یا از ترس جان خود و بستگانش دم درکشیدند. افغانستان را بنگر، هر آن مایه اندک چیزی هم دارند بازمانده از دوران پادشاهی است. این طالبان را بنگر، آخوند همانست.
مشتی چپول میهنفروشِ ایرانستیز شدند آفتابهکش آخوند، سر در کون آخوند به نماز سرخ دو به دو بر سر هم به سجده فرو رفتند، ایران را ویران خواستند و نابود کردند و آخوند هم سر این گاوان را به قربانی خود برید و هنوز که هنوز است مردهریگخوران آن چپولها گوارشت روشاَنفِکری در میکنند و هرزه میسرایند و ژاژ به ستیز با پهلوی و ایران میخایند.
مگر بیمغزی و نمکحرامی چه میتوان نام نهاد؟
#ارسالی