#شعرخوانی
> ساختمان رکن چارم> مجتبی احمدی
•
بس كه تقويمها ورق خوردند
نوبتِ رفتن بهار رسيد
رد شديم از ميانۀ مرداد
باز «
روز خبرنگار» رسيد
از همين روي، جشن ميگيرند
بعدِ تبليغها و دعوتها
میشود ذرهذره سالن، پُر
از جوانها و پيشكسوتها
حتماً اين
روزِ خوبِ فرخنده
میتواند بهانهای باشد
تا مگر خويش را نگاه كنيم
شكل آيينهخانهای باشد
ما شديم و شد آنچه شد، آری!
با بد و خوبِ روزگار، شديم
زندگی در مسير جاری بود
ما از اينرو
خبرنگار شديم،
تا كه دائم به گوش مسئولان
برسانيم حرف مردم را
خشتی از جنس واژه برداريم
تا بسازيم «ركن چارم» را
(هر گُلي نو كه در جهان آيد)
به همه بلبلان خبر بدهيم
به درختانِ ايستادۀ شهر
خبر از رفتنِ تبر بدهيم
چشمِ بيدار مردمان باشيم
در سمينارها، همايشها
نشود بابِ ميلِ خطبازان
تيترها، عكسها، گزارشها
خبر افتتاح اگر باشد
بنويسيم: افتتاح شده
خبر اختلاس اگر برسد
بنويسيم: افتضاح شده!
بيمحابا دروغ ننويسيم
كه مگر داغتر شود گيشه
نفروشيم تيترهامان را
به رياپيشگان بیريشه
با دغل ناگهان بغل نكنيم
خبرِ تازۀ سياسی را
به حقيقت هم اختصاص دهيم
گفتوگوهای اختصاصی را
قصدمان بوده هر صدايی را
بازتابنده مثل كوه شويم
از چپ و راست، باد اگر برسد
نكند مثلِ آن گروه شويم:
عدهای كه هميشه با بادند
جهت باد، مبهم است ولی
ظاهراً جسمشان اگر صاف است
روحشان تا كمر، خم است ولی
گاه بحث «كتاب» اگر باشد
رايگاندوستهاي «بُن»طلباند!
گاه حرف «كباب» اگر بشود
اين جماعت، همه، «ژتون»طلباند!
بوده كلّ خبرنگاریشان
ادّعايی كه در دهن دارند
وقت تقسيمِ هديهها اما
كارت در جيب پيرهن دارند
يك وجب، صفحهشان نشد پُر با
اينهمه ادّعای توخالی
عوضش زرت و زرت میبندند
«آگهینامه»های پوشالی
هي كپی میكنند از هر سو
مردِ ميدانِ سختِ مونتاژند!
هست آغوشِ بازشان همهجا
عاشق يك بغل رپرتاژند!
در پی امتياز نشريهاند
با تقاضای خالهخانباجی!
توی هر حوزهای سخنراناند
دكترای علوم ورّاجی!
...
بگذريم از زياده، شايد هم
ما در آيينه، عين ايشانيم
(هرچه گفتيم جز حكايت دوست
در همهعمر از آن پشيمانيم)
تيترها میرسند و میافتند
رسم دنيا هميشه اين بوده است
عاقبت، آنچه تيتر خواهد شد
خبرِ داغِ
روزِ موعود است...
•
#مجتبی_احمدی#هفدهم_مردادماه#روز_خبرنگار#طنزهاوطنزآمیزها•
•
@NaaKhaaNaa