🔰🔰 «فرقهی کارگران سرخ و مارکسیسم مولانایی»
در دههی پنجاه خورشیدی و در حاشیهی چپ انقلابی و مبارز، فرقهای وجود داشت که خود را
#کارگران_سرخ مینامید. حداقل پس از انقلاب اسلامی با این نام شناخته میشد. از ویژه
گیهای رهبر آنها یکی اعتقاد به آموزش سینه به سینهی مارکسیسم بود! چرا که اساسا با خواندن و نوشتن هر کتابی مخالف بود و استدلالاش آن بود که آنچه در کتابی نوشته میشود اعتقاد و تحلیل و برداشت آن نویسنده است، در حالی که کارگران و فعالان مارکسیست باید خود توانایی درک و تحلیل مسایل را داشته باشند! اما در مورد
#آموزش_شفاهی و حضوری، یعنی آنجا که "استاد و شاگرد همنفس میشدند"، دیگر همه چیز متفاوت میشد. روش آموزش هم نوعی روش سقراطی بود به این شکل که عبارت یا جملهای توسط "آموزگار" گفته میشد و شاگردان باید مدت مشخصی را در رابطه با آن عبارت و جنبههای مختلفاش "اندیشه" کنند و حاصل را در جلسه بعد در جمع مطرح و یافتههای همدیگر را مورد انتقاد قرار دهند. رهبر ایشان حتی گاهی آموزههای تئوریک خود را در قالب "شعر سپید" به "شاگردانش" ارائه میکرد! اعضای این فرقه نمونهنمای کامل بیماری
#خودشیفتهگی بودند. هریک از اعضا به محض نایل شدن به
#مرتبهی_آموزگاری دیگر جز خود، کس دیگری را قبول نداشت، حتی آموزگاران دیگر را! پذیرش مارکس هم با اما و اگرهای بسیار روبهرو بود، آن هم فقط در سطح "دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی"، نه چیزی بیشتر... چنانکه میدانیم جنبش چپ ایران ید طولایی در تولید
#مارکسهای_زمانه داشته و دارد، "کارگران سرخ" هم از این قافله عقب نماندهاند. یکی دیگر از خصوصیات این فرقه، بیعملی و اشاعهی پَسیویسم (Passivism) بود. چرا که دست زدن به هر عملی را پیش از
#فارغالتحصیل شدنِ تمام یا اکثریت کارگران از "آموزشگاه مارکسیستی" آنان، مضر و انحراف ارزیابی میکردند. به همین دلیل بود که در انقلاب سال 57 نقشی نداشتند و طی سالهای اولیه انقلاب نیز به اعتراف خود، جز یک مورد پخش محدود اعلامیه در میتینگ یکی از سازمانهای چپ (برای جذب کارگران) عمل دیگری نداشتند. و چنین بود که اعضا و رهبری این فرقه به سلامت و خوشی دههی 60 را پشت سر گذاشتند، هرچند که به دلیل سرکوبها تشکل آنها نیز فروپاشید و به تاریخ پیوستند.
اما یکی از بازماندهگان خارج کشوریِ "کارگران سرخ" که هنوز به زعم خود فعال(!) است و بنیانگذار "ارتش یک نفرهای" در دنیای مجازی است، رسالت خود را فراموش نکرده است و هر از گاهی در صفحه فیسبوک خود به تخریب فعالین مارکسیست و مبارزین کارگر میپردازد. توجه داشته باشید که تفاوت نقد با تخریب، از زمین تا آسمان است.
خودشیفتهای که هدفی جز مطرح کردن خود و ضربه زدن به مبارزین ندارد، و پنداری میخواهد انتقام یک عمر بیعملی و حاشیهنشینی خویش را از فعالین و مبارزین سیاسی و اجتماعی بگیرد!
این مقدمه را نوشتیم تا به آخرین مقالهی این "موجود" درباره
#هفتتپه و
#اسماعیل_بخشی بپردازیم ولی مطلب طولانی شد. نقد مقالهی ایشان را به فرصتی دیگر یا به دوستانی میسپاریم که هم از نظر تئوریک صلاحیت بیشتری دارند و هم قلم تواناتری. این پست را با سخن نغز
#نیچه به پایان میبریم:
«کسانی هستند چون ساعتهای کوکی، که کوکشان باید کرد: آنگاه تیکتاک میکنند و میخواهند مردم، تیکتاک را فضیلت بدانند.»
@CinemaNostalgia