#ارسالی_مخاطبینسلام وقتتون بخیر
🌺امیدوارم خوب واقعی باشین.
شرمنده م مزاحمتون شدم
🌺اول اینکه ایام عزاداری آقا امام حسین (ع) رو بهتون تسلیت میگم. عزاداریهاتون قبول. التماس دعا
🌺حاج آقا راستش هرچی خودمو کنترل کردم گفتم یه ذره قصه جدیتر شه بعد بیام بنویسم نتونستم.
خیلی وقت بود کانالتون رو نتونسته بودم چک کنم به خاطر امتحاناتم کلی پیام دارم که برمیگردم میخونم، برا همینم نتونستم رمان قبلیتون و بخونم.
قضیه انتخابات اینا که پیش اومد، با کانال شما میرفتم جلو.
میخوندم پیاما رو، به خانواده میگفتم حاج آقا اینجوری گفتن.
میگفتن کی؟ بعد حالا من مینشستم توضیح میدادم و کانالتونو نشونشون میدادم.
الان اینجوریه که میگن ببین چه خبره به ما هم بگو.
خدا خیرتون بده
🌺قسمت اول رو نصف شب میخوندم، اون قسمتی که جناب محمد حرصی بودن از دست خواهرشون رو خوندم بعد چند وقت بین گریه خندیدم. خیلی خندیدم.
خواهرای جناب محمد رو دوس دارم. ازشون یه حس جالب میگیرم.
ملیحه خانوم خیلی با مزه ن.
بقیه خواهراشونم دوس دارم ولی یه حسی بهم میگه (شایدم خودتون گفتین
🌺) ملیحه خانوم آبجی کوچیکه ن.
نجمه خانومم سوتی بامزه ای دادن.
تصورش جالب بود.
واقعا خواهر برادرن.
خدا حفظشون کنه
🌺🌺اون قسمت که مادر جناب محمد از حج برمیگردن با جناب محمد حرف میزنن رو خیلی دوس داشتم. خیلی قشنگ بود.
وای. عمه ی جناب محمد منو یاد عمه های خودم میندازن. خیلی عمه ن.
مخصوصا همون عمه شون که گوسفند رفته تو شکمشون.
من با این تیکه هم خیلی خندیدم.
قلم جالبی دارید
🌺🌺🌺 تو کمتر نویسنده ای دیدم که تو سبکهای مختلف کتاب بنویسن و اونقدر جالب به تصویر بکشن فضا رو.
راستش اگه نمیدونستم شما نویسنده ی کتاب نه، و مممحمد ۲ هستید فک میکردم، نویسنده ی یه قسمتایی از نه، و مممحمد ۲، خانوم ن.
آخه از یه دیدی دیدید بعضی قسمتا رو، آدم تعجب میکنه.
منظورم گفتگوهای خانوماست
🌺نمیدونم چرا وقتی خانواده ی آقا محمد اینا رفتن خواستگاری اونقدر ذوق کردم.
ناخودآگاه یاد وقتایی افتادم که آقا پسرای فامیل میخواستن ازدواج کنن، بعد خب اکثرا خواهر ندارن. سر جلسه خواستگاری، معمولا جای خواهر آقا داماد بودم.
ماه دختر یا گل پسراشونم که به دنیا میومدن، مادرشون میگفتن فلانی عمه تونه.
الان خواهرِ برادری نیستم متأسفانه. ولی خب دیشب یهو حسِ خواهر بودن بهم دست داد.
مثل وقتایی که یه عروس خانوم آقا داماد میرن سر خونه زندگیشون ذوق کردم و دعای خوشبختی و عاقبت بخیری.
صفیه خانوم خیلی ماهن. همینطور خانواده شون.
وقتی از حجب و حیاشون حرف زدن مادرِ آقا محمد، خیلی قشنگ اومد به نظرم.
دوس داشتنا قدیمترا چقدررر پاک بوده واقعا. حواسشون به نگاهشون هم بوده.
حتی اینکه شیطنتشون یواشکی نگاه کردن عکس عروس خانوم بوده، خیلی پاک و قشنگه.
الان نوجوونامون، بعضیاشون، چه دختر، چه پسر، خیلی خیلی خیلی معذرت میخوام ازتون، گند زدن به هرچی عشق و دوس داشتنه.
الان، وقتی آقا داماد میرن خواستگاری عروس خانوم، هدف، آشنا شدنِ خانواده ها با همه. در حقیقت میخوان فامیلای آقا داماد و عروس خانوم، همو ببینن، همین.
خودشونم که میرن تو اتاق حرف بزنن، اینجوریه که: وای باورم نمیشه دارمت عشقم وای منم همینطور نفسم......
درسته با به اصطلاح ازدواج مدرن، یا هرچی که میگن بهش. دو طرف همو میشناسن.
ولی این عشقای آتیشیِ قبلِ ازدواج، تهش تبدیل میشه به ازت متنفرمِ بعدِ ازدواج.
میدونم، استثنا هم وجود داره قطعا، ولی کم ندیدم از این چیزا.
بعضیا رو این میمیرم برات ها و تا ابد کنارتم ها، خیلی حساب کردن.
ولی به قول یه عزیزی، همش همون شام در خدمت باشیم و تعارفهای ایرونیاست، که متأسفانه بعضیا به گفتنش عادت کردن.
یه دبیر دینی داشتم چند سال پیش، که دبیر قرآن مون هم بودن.
ایشون برای بچه های مدرسه، حکم مشاور و دبیر عربی و زبان و ریاضی رم داشتن.
فوق العاده صبور بودن و من جز یه بار، ازشون عصبانیتی ندیدم. که خب اون یه بارم حقم بود.
یه بار ازشون پرسیدم عزیز یعنی چی؟
گفتن در زبان عربی عزیز یعنی شکست ناپذیر.
وقتی به کسی میگیم عزیزم، یعنی تو قلبمون شکست ناپذیره و جاشو به کسی نمیدیم. و همه مونم دروغ میگیم.
راستش یکی از تلخترین حرفایی بود که شنیدم.
با فکر کردن به بعضی عشقای الان یاد این جمله شون میوفتم. و فک میکنم که الان جمله ی دوستت دارم هم، یه همچین اوضاعی داره و هستن کسایی که از یکی متنفرن ولی بنا به هر دلیلی، عاشقتم و دوستت دارم یه لحظه م از دهنشون نمیوفته.
قدیما اگه شیطنتی هم بود، تهِ تهش چهار تا sms با این گوشی کوچولوها بود. یا زنگ زدنای یواشکی.
ادامه پیام مخاطب
👇