📝✍ #یادداشت_دانشجویی💢 مقاومت اسلامی؛ مبتنی بر تحلیلی از فلسفه تاریخ /
#قسمت_اول🔹خاستگاه رفتارها و پدیده های اجتماعی و فردی انسان ها، در برخی موارد اندیشه و عقیده ای است که با گوشت و جان شان آمیخته شده و چنان عمیق است که در طول سال ها و قرن ها همچنان از آن ها بروز می یابد و در توصیف صفات شان جزء اصلی ترین آن ها به شمار می آید. دسته ی دیگر رفتار ها عارضی، سطحی و گذراست و به این علت که نه پایگاه فکری عمیقی دارند و نه جایگاه تاریخی، دوام زیادی نخواهند یافت.
🔸جریان مقاومت اسلامی در دسته ی
اول طبقه بندی می شود. همانگونه که همواره استقامت و پایمردی و تعصب از صفات مردم ایران زمین به شمار می آید. گفتن از جهاد و مبارزه همواره ما را به مبادی و مبانی جهان بینی اسلامی ارجاع می دهد. جایی که اصل اولیه اعتقادی هر مسلمانی توحید است. و طبق منقولات ما عمیق ترین محور ایمان نیز هست. جریان اصیل و مبنایی در جهان خلقت، جریان ولایت حق ی الهی است. که اعتقاد به توحید و پرستش خداوند بعنوان تنها اله مبنای حرکت و رفتار آن هاست.
🔹البته تعبد و گردن نهادن به ولایت خداوند متعال تنها بستر حیات بود تا زمانی که مشیت الهی به جاری ساختن ولایت خود در نور نبی اکرم (ص) و انوار مقدس معصومین بعنوان خلفای خداوند متعال در زمین تعلق گرفت. زمانی که سجده بر حضرت آدم علیه السلام به خاطر نور نبی اکرم که در صلب او قرار داشت، بر همه ی مخلوقات واجب شد، نخستین استکبار علی الله نیز توسط ابلیس شکل گرفت. ابلیس استکبار ورزید و فهم و تشخیص خود را ( استفاده از عقل خودبنیاد مستقل از وحی برای اولین بار) بر خداوند متعال رجحان داد که آدم را از گل آفریدی و مرا از آتش و من از او برترم و بر وی سجده نخواهم کرد.
🔸از آن پس تمامی همت جریان باطل به ولایت و سرپرستی ابلیس و دیگر طواغیت به خروج از بستر تعبد و گردن نهادن به ولایت حضرت حق معطوف گردید. و در طرف دیگر جریان حق، با سرپرستی تاریخی نبی اکرم و ائمه معصومین و نیز انبیاء الهی به مبارزه با جریان ولایت باطل پرداخت تا حیات انسان از بستر طبیعی خارج نگردد و آدمی بر فطرتی که بر آن خلق شده ادامه ی حیات بدهد.
پس محور اصلی و بنیادی ترین مسئله در مبارزه و جهاد و در مرحله ی بعد تر مقاومت اسلامی، تلاش برای «اقامه ی کلمه ی توحید» و «اعتلای کلمه ی لا اله الا الله» است.
🔹با این تحلیل همه ی اعمال، رفتار و جهت گیری های انسان ها در یکی از این دوجبهه قرار می گیرد. انسان ها به دو گروه تقسیم می شوند که عده ای به سرپرستی شیطان، بنای استکبار علی الله را گذاشته اند و دسته ی دیگری نیز به سرپرستی ائمه حق، به دنبال حیات طیبه تحت لوای ولایت حقه ی الهی هستند.
در جریان تاریخ و با گذر زمان، هریک از این دو جبهه که در قرآن از آن ها به «حق و باطل» یاد شده است، سعی در هرچه کامل تر نمودن و نیز توسعه ی همه جانبه ی خود برای کنار زدن جبهه مقابل داشته اند و در این راه از هر ابزاری نیز برای اعتلای خود بهره برده اند.
🔸جریان باطل در طریق تکاملی خویش به توسعه ی انسان مداری و انسان محوری خویش در برابر خدامحوری جریان حق پرداخت و با حذف خدا از معادلات و تقسیم بندی های زندگی اش، و نیز اخلاق از همه ی شئون حیات خود با نگاه مادی سود محور همه ی عالم را تحلیل نمود و نتیجه ی آن مدرنیته ای است که اصالت هر چیزی در آن فقط با لذت تعریف می شود. شاخصه ی اصلی دیگر جبهه باطل استیلا طلبی و برتری جویی آن به همه فرهنگ ها و در اصلی ترین مرحله، استخاله فرهنگ های خدامحور جریان حق، در نفس مداری و اومانیسم خود است.
به همان میزان که جبهه تاریخی باطل تکامل می یابد، جریان جبهه ی ولایت الهی نیز کامل تر می گردد. در مقطع تاریخی رنسانس تا قرن بیستم ظهور و بروز گسترده و فراگیر جریان باطل اجازه هرگونه عرض اندام و ظهور را از جریان حق گرفته بود و هم اکنون نیز بزرگترین حجاب ظلمانی که مانع از تابیدن نور اشراقی نبی اکرم می گردد همین تمدن مدرن دنیای غرب است.
🔹به تناسب رشد و توسعه جریان باطل، جریان حق نیز در لایه های پنهان خود به رشد و تکامل می رسید و به محض یافتن فرصتی در قالب «انقلاب اسلامی» ایران به ظهور اجتماعی خویش دست یافت. این فرصت دو بخش اصلی داشت، بخش
اول تزلزل و اشتکاک در اصول و مبانی مدرنیته که اصول اعتقادی و لایتغیر و نیز کاملا صحیح محسوب می شدند، توسط متفکرین و فلاسفه ی خود غرب، همچون هایدگر و نیچه و فروید بود که به شدت پیگیری می شد.
✅@mosut