🔆سرمایههای معنوی مادر سوگ
#رضا_بابایی✍علی اسلامی از اعضای
#کانون در یادداشتی به یاد استاد زندهیاد، رضا بابایی نوشت:
🔸وقتی پشت تلفن در حال دعوت از
#رضا_بابایی برای برنامهی
#تعزیت_آفتاب آفتاب بودم، گفت که دوست دارد یک روز را هم در کاشان بماند و اینجا را ببیند، چون تا به حال به کاشان نیامده است. دعوت انجام و قرار شد فردای سخنرانی در کاشان بماند.
🔸با خودم در حال برنامهریزی بودم برای اینکه در کاشان، کجاها را ببیند و چطور استفادهی بهینه از زمان بشود. چند محل زیبا و تاریخیِ کاشان را نشانکردم -که معمول است و همه آنها را میشناسند، مثل خانه طباطباییها، خانه منوچهریها، حمام سلطان میراحمد و ... - و آماده شدم برای اینکه همراه ایشان به آنجا برویم.
🔸صبح، هنگامی که به ایشان رسیدم، گفتم آیا جایی در ذهن شما هست که برویم؟ گفت: بله. پرسیدم کجا؟ گفت: مزار
#فیض! جا خوردم! گفتم مزار؟ گفت بله.
🔸تا به حال به مزار فیض نرفته بودم و بلد هم نبودم. با هزار مشکل و خجالت، مزار فیض را پیدا کردیم. بدون یک تابلو در معرض دید. خودِ او هم به این نکته اشاره کرد که مزار همچین شخصیتی حتی یک تابلو هم ندارد.
🔸آنجا را دیدیم و بعد پرسیدم حالا کجا برویم؟ گفت مزار
#محتشم! باز هم آشفته و خجالتزده شدم، اول، از بلد نبودن آدرسها، دوم اینکه در ذهن او چه میگذشت و در ذهن من چه گذشته بود.
🔸در مسیر به سمت آرامگاه محتشم، در مورد سفرش به مرق گفت اینکه در آنجا مزارِ
#باباافضل را دیده، اول باور نکرده مزارِ باباافضل تابلو هم نداشته باشد (مثل مزارِ فیض) و بعد گفت (نقل به مضمون) ما باید به این
#سرمایههای_معنوی اهمیت و بها بدهیم. باید این
سرمایهها را زنده کنیم و نگه داریم.
🔸آنروز بسیار خجالت کشیدم، از اینکه من هم به
سرمایه
های معنوی بها نداده بودم، من هم نمیدانستم مزارِ فیض کجاست، خودش که بوده؟ مکتبش چه بوده؟ و همینطور در مورد محتشم و باباافضل و باقی
سرمایه
های معنوی. خجالت کشیدم، ولی سعی کردم یاد بگیرم از ایشان. کمتر از 24 ساعت او را دیدم ولی از چندین رفتارِ او آموختم.
🔸به شدت با سواد، صمیمی و ساده بود، با بیانی شیوا و گیرا. کاش از دستش نمیدادیم. ولی حالا او رفته و نامی نیکو از او به جا مانده. او هم یک
سرمایهی
معنوی بود و هست. کاش قدر این
سرمایهها را، بیشتر بدانیم.
#کانون_فرهنگی_هنری_امام_حسین(ع)
#رضا_بابایی#علی_اسلامی🆔 @Mirneshaneh