شعر «نه از نیکان و پاکانم، ولیکن...»
شبِ نیکــان خــوشــا و صبح پاکــان
خـوش آن دریادلان، این سینه چاکان
خوش است آن دولتِ بیدار کز خویش
تـــرا باشــد، نــه از خــــوابِ نیــــاکــان
نـــه از نیکــــان و پاکــانـــم، ولیـــکن
دلــم پر مهـــرِ نیکــان است و پاکــان
مــن ایـن بـــاور نمــیدارم که پــــاکی
بــرفـت از حَيّـــزِ امکــــان و ماکـــــان
ولی دانـــم که پــــاکی همچـــو نیــکی
ملــول است و غمیــن چــون دردناکان
چه حســرتها که نیکـی راست در دل
چه وحشتهـاست در دلهــای پاکــان
ازیــن پس ســـوی هــزل و هجــو پویــم
"چو شَزدهیْ پاک و از اَوْگوشخوراکان*”
بگیـــــرم انتــقــــام از دهـــــرِ نــامـــــرد
شــــوم سنـــگِ ســرِ کمتـــر ز خــاکـــــان
نئـــی گــــر دهـخـــدا، بــــر سیـــمِ آخـــر
بزن امّیـــد! همچـــون فخـــرِ زاکـــــان**
قلـم در دست تو چــــون تازیـــانهست
بـــــزن بـــر گــــردهٔ بــــدبیســــراکـــان
خــــدایــا کَـــــوْن را سنّت دگــــر کـــن
مبـــادا مـــایکــــون باشـــد کمـــاکـــان
آبادان ۱۳۵۲
*یعنی مثال آن شاهزاده پاک که از آبگوشت خوران بود. مقصودم زندهیاد
ایرجمیرزاست که او هم اگر چه گاهی فراوان جوجه و تیهو میخرید و برای مهمان دوتایی احتیاطاً سر میبرید و چه و چها، ولی کمابیش از انبوه میانهحالان دستبهدهن و منتظر شندرقاز آخر برج بود. من در اینکه
ایرج در حد متعارف مرد شریفی بوده و قصد شریفی داشته و دارای عواطف پاک انسانی و اجتماعی بوده و میخواسته زبان گویای زمانهٔ خود و آینه بد و خوب عصر خویش باشد، هیچ کمترین شکی ندارم و الّا سخنش اینقدر به دل خواص و عوام نمینشست و این قدر حاسد و دشمن بدگو در جهات مختلف نداشت و میدانیم که نَفَس حق را نمیتوان تقلید و طرد کرد، حقیقت را نمیتوان برای همیشه پنهان و مطرود داشت، همه کوششها درین جهت بیفایده، عرض خود بردن و زحمت دیگران دادن است و این را هم گفته باشم که من خود را جزء همان مردم عوام و مخصوصا تربیت نشده میدانم البته نه خیلیخیلی بیتربیت! بنده را نه در پاریس تربیت کردهاند نه در سوئيس نه در آکسفورد انگلیس، من در همین خرابشده بار آمدهام و ازین رهگذر هم از
ایرج خوشم میآید...
**مقصود از "فخر زاکان" در بیت ماقبل آخر عبید زاکانی است که الحق از مفاخر همه ایران است و یحتمل که او هم در زندگی و معاشرت مثل
ایرج مردی محبوب و مؤدب بوده است و فقط برای مقاصد اجتماعی و مبارزه با مفاسد، به هزل و هجا گراییده بوده است، اگرچه همه هزل و طنز و هجاهای عبید و
ایرج اجتماعیِ محض نیست. بدبیسراکان یعنی شترهای بد، بیسراک به معنی شتر است...
#مهدی_اخوان_ثالث کتاب
#ترا_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم ۱۳۹۴، چاپ دوازدهم
#انتشارات_زمستانصفحه ۸۸.
به مناسبت سالروز درگذشت استاد
#ایرج_میرزا. یادشان گرامی باد!
t.center/Mehdi_Akhavansales