گزیدهای از شعر
«پیامی از آن سوی پایان»
هر یک از ما، در مهگون افسانههای بودن
-هنگامی که میپنداشتیم هستیم-
خدایی را، گرچه انکار
انگار
با خویشتن بدینسوی و آن سوی میکشیدیم.
اما اکنون بهشت و دوزخ در ما مردهست.
زیراک خدایان ما،
چون اشکهای بدرقهکنندگان،
بر گورهامان خشکیدند و پیشتر نتوانستند آمد.
ما در سایهٔ آوارِ تختهسنگهای سکوت آرمیدهایم.
گامهامان بیصداست.
نه بامدادی، نه غروبی.
وینجا شبیست که هیچ اختری در آن نمیدرخشد.
نه بادبانِ پلک چشمی، نه بیرق گیسویی،
اینجا نسیم اگر بود بر چه میوزید؟
نه سینهٔ زورقی، نه دست پارویی،
اینجا موج اگر بود، با که درمیآویخت؟
چه آرام است این پهناور، این دریا.
...دلهاتان روشن باد.
سپاس شما را، سپاس و دیگر سپاس.
...اما سرودها و دعاهاتان: این شبکورها،
که روز همه روز، و شب همه شب در این حوالی به طوافند،
بسیار ناتوانتر از آنند که صخرههای سکوت را بشکافند؛
و در ظلمتی که ما داریم پرواز کنند.
به هیچ نذر و نثاری حاجت نیست.
بادا شما را آن نان و حلواها؛
بادا شما را خوانها، خرماها،
ما را اگر دهانی و دندانی بود، در کار خنده میکردیم
بر اینها و آنهاتان،
بر شمعها، دعاها، خوانهاتان.
۲۷ امرداد۱۳۳۵
#مهدی_اخوان_ثالث کتاب
#آخر_شاهنامهبرگرفته از مجموعهٔ
#متن_کامل_ده_کتاب_شعر_مهدی_اخوان_ثالث چاپ اول، ۱۳۹۵
#انتشارات_زمستان صفحه ۵۳۲-۵۲۶.
———————————
اینستاگرام «
انتشارات زمستان»
تنها ناشر قانونی آثار
مهدی اخوانثالث (م. امید)
———————————
صفحه اینستاگرام
مهدی اخوانثالث (م. امید)
———————————
«
انتشارات زمستان» در تلگرام
———————————
گروه تلگرام
مهدی اخوانثالث (م. امید)
بررسی و بازخوانی اشعار
———————————
فیسبوک
مهدی اخوانثالث (م. امید)
———————————