#زیر_باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم افتاد
وسطِ کوچه ناگهان دیدم
زنِ همسايه بر زمین افتاد
آهِ سردی کشید ، حس کردم
کوچه آتش گرفت ، از این آه
و سراسيمه ، گریه در گریه
پسرِ کوچکش رسید از راه
گفت : آرام باش ، چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم
دستِ من را بگیر ، گریه نکن
مرد گریه نمیکند پسرم
چادرش را تکاند با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیشِ چشمانِ بیتفاوتِ ما
#یا_علی گفت و از زمین پا شد
عصرِ فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدایِ گریهٔ کیست ؟
وسطِ کوچه رفتم و دیدم
در و دیوارِ خانهای مشکیست
با خودم فکر میکنم حالا
کوچهٔ ما چقدر تاریک است
(به روضه کار ندارم ، زمین کمی خیسست
خدا کند که کسی مادرش زمین نخورد)
#گریه ،
#مادر ،
#دوشنبه ،
#در ،
#خانه#راستی_فاطمیه_نزدیک_است#استادصابرخراسانیمردکِ پَست که عمری نمکِ حيدر خورد
نعره زد بر سرِ
مادر به غرورم بر خورد
ایستادم به رویِ پنجهٔ پا اما حیف
دستش از رویِ سرم رد شد و بر
مادر خورد
💎 در صورتِ دعا برایِ فرج ، تکثیر و انتشارِ مطالبِ این کانال بلامانع ، بلکه واجب است ، حتا بدونِ ذکرِ نامِ منبع
☀️ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🇮🇷 @MediayeMahdaviat