#دلنوشته_های_دفاع_مقدسمسئول گردان واسطه شد، قبول نکرد. مسئول تدارکات واسطه شد، قبول نکرد. فرماندهاش، مسئول مخابرات گفت، قبول نکرد.
داشت بیسیم اش رو دستمال میکشید که پیک گردان اومد تو چادر.
-برادر، مسئول گردان کارت داره!
رفت و برگشت. مانده بود مستأصل. پرسیدیم چی شده؟ گفت:
«حاجی گفته؛ محور 3 با توئه، میخوای تنهایی بزن به خط، میخوای دسته تشکیل بده! منم گفتم منو چه به مسئولیت! تنهایی می رم.»
*نشر الکترونیک
دفاع مقدس*