کانون مهدویت دانشگاه سمنان

#یتیم
Канал
Религия и духовность
Образование
Социальные сети
Новости и СМИ
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کانون مهدویت دانشگاه سمنان
@Mahdaviat_semuniПродвигать
739
подписчиков
1,46 тыс.
фото
903
видео
1,49 тыс.
ссылок
◀️ ️کانال رسمی کانون مهدویت دانشگاه سمنان یا اباصالح المهدی ادرکنا🍃 ◾️ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر: zil.ink/mahdaviat_semuni ◾️کمک مالی جهت برپایی برنامه‌های مهدوی: 6104-3386-7054-8391 ◾️روابط عمومی کانون : @Mahdaviat_Semuni_Contact
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت ۳۱

❇️نکته دیگری که آنجا شاهد بودم
انبوه کسانی بود که زندگی دنیای خود را تباه کرده بودند
آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند...

❇️جوان گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین
برای شما فرستاده است
در درجه اول زندگی دنیای شما را آباد می کند
و بعد آخرت را می سازد

❇️به من گفتند اگر آن رابطه پیامکی را ادامه می‌دادی
گناه بزرگی در نامه عمل از ثبت می‌شد
و زندگی دنیائی تو را تحت شعاع قرار می داد

❇️در همین حین متوجه شدم
که یک خانم با شخصیت و نورانی
پشت سر من البته کمی با فاصله ایستاده‌اند

❇️از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتند
متوجه شدم که مادر ما #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها هستند

❇️وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی می‌شد
و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد
خانم روی خودش را برمی گرداند
اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم با لبخند رضایت ایشان همراه بود

❇️اما توجه من به مادرم حضرت زهرا بود
در دنیا ارادت ویژه به بانوی دو عالم داشتم
و در ایام فاطمیه روضه خوانی داشته و سعی می‌کردم
که همواره به یاد ایشان باشم

❇️ناگفته نماند که جد مادری ما از علما و سادات بوده
و ما نیز از اولاد حضرت زهرا به حساب می‌آمدیم

❇️حالا ایشان در کنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود

❇️کم کم تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم...

❇️برای #شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال
امامان معصوم در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش...

❇️از اینکه برخی اعمال من معصومین علیه السلام را ناراحت می کردم
می خواستم از خجالت آب شوم خیلی ناراحت بودم...

❇️بسیاری از اعمال خوب من از بین رفته بود
چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود...

❇️از طرفی به صدها نفر در موضوع #حق_الناس بدهکار بودم
که هنوز نیامده بودند

❇️برای یک لحظه نگاهم افتاد
به دنیا و به همسرم که ماه چهارم بارداری را می‌گذراند
و بر سر سجاده نشسته بود
و با چشمان گریان خدا را به حق حضرت زهرا قسم می‌داد
که من بمانم

❇️نگاهم به سمت دیگری رفت
داخل یک خانه در محله ماه دو کودک یتیم
خدا را قسم می دادند که من برگردم

❇️آنها می گفتند:خدایا ما نمی‌خواهیم دوباره یتیم شویم...

❇️این را بگویم که خدا توفیق داد
که هزینه‌های این دو کودک #یتیم را می دادم
و سعی می‌کردم برای آنها پدری کنم

❇️آنها از ماجرای عمل خبر داشتند
و با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم‌...


ادامه دارد...


#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت



کانون مهدویت دانشگاه سمنان

آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
شبکه های اجتماعی :
t.center/mahdaviat_semuni
eitaa.com/Mahdaviat_semuni