کانون مهدویت دانشگاه سمنان

#حیدر_کرار
Канал
Религия и духовность
Образование
Социальные сети
Новости и СМИ
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کانون مهدویت دانشگاه سمنان
@Mahdaviat_semuniПродвигать
739
подписчиков
1,46 тыс.
фото
903
видео
1,49 тыс.
ссылок
◀️ ️کانال رسمی کانون مهدویت دانشگاه سمنان یا اباصالح المهدی ادرکنا🍃 ◾️ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر: zil.ink/mahdaviat_semuni ◾️کمک مالی جهت برپایی برنامه‌های مهدوی: 6104-3386-7054-8391 ◾️روابط عمومی کانون : @Mahdaviat_Semuni_Contact
🌟🌟مطلب بسیار جالب و
کمی طولانی، اما زیباست. التماس دعا 🌟🌟



🔴 به این میگن مذاکره کننده!

براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد.

حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد :
🔥 " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!

اى على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!

🌹 حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت :
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم.
به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم "

🔶 سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟ 

كسى جواب نداد.

دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم .

حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...

🌹طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد

🍂 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند.

🔥 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد .

🌿 طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!

🌱 سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!

🌑 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!

عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.

🔥 معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟

🍀 طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!

معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم!

🍀 طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.

🔥 معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
🍀 طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.

🔥 معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
🍀طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!

بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند.

بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد :
على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش "

🍀 طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.

🌼 سپس خواست برود كه معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "

🌹 اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت.

🔥 معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!

🔥 عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!

#حیدر_کرار
#سه_شنبه_های_مهدوی


کانون مهدویت دانشگاه سمنان
💠 @mahdaviat_semuni
🌼به مناسبت فتح خیبر توسط فرزند کعبه 🕋
📆فقط حیدر امیرالمومنین است

قدرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کندن درب خیبر

در آن روز وقتی صفیه نزد پیامبر صلی الله عليه و آله و سلم آمد،از نظر زیبایی بهترین مردم بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در چهره ی او خراشی دید و فرمودند:
«این خراش چیست در حالی که تو دختر پادشاه هستی؟»

گفت : وقتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نزد خیبر آمد و درب را تکان داد تمام قلعه لرزید، و افرادی که در بالای آن دیده بان بودند به پائين افتادند و تخت من نیز لرزید و با صورت بر زمین افتادم و گوشه ای از تخت صورت مرا خراش داد،

پیامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمودند : ای صفیه! امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد خداوند مقام عظیمی دارد و او وقتی که درب قلعه را تکان داد. قلعه لرزید و آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه نیز لرزیدند، و عرش خداوند رحمان نیز لرزید و این اظهار خشم در همراهی با امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود.

در آن روز وقتی عمر از امیرالمؤمنین علی علیه السلام سؤال کرد و گفت:
ای ابا الحسن! درب محافظ محکمی را از جا در آوردی در حالی که تو سه روز است گرسنه هستی؟! آیا این کار را با نیروی انسانی انجام دادی؟
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند :
« من درب را با نیروی انسانی از جا در نياوردم بلکه آن را با قدرت اللهی و با نفسی که به دیدار پروردگارش مطمئن و راضی خواهد شد از جا در آوردم.»


📚الامالی شیخ صدوق: صفحه ۴۱۵، مجلس ۷۷، حدیث۱۰؛ الطرائف: صفحه ۵۱۹؛ مشارق الأنوار: صفحه۳۴۴.

#حیدر_کرار
#مولا_علی_علیه_السلام
#خیبر

کانون مهدویت دانشگاه سمنان
💠@mahdaviat_semuni