✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی
🌹سلام
وقت بخیر
من 29 سالمه و همسرم 30. یک سال عقد بودیم و الان یه ماهه عروسی کردیم.
مشکل ما دوران عقد این بود که حتما باید یک شب خونه ما بودیم و یک شب میرفتیم خونه اونا.
خب برای خانواده من سنگین بود، چون ما
#رسم نداریم دختر قبل عروسی شب بره خونه شوهر، ولی مادرشوهرم زیربار نمیرفت.
برعکس خانواده همسرم که حرفهاشون رو
#رک وبی پرده و گاها با صدای بلند میزنن، خانواده من کاملا
#احترام بزرگترها رو دارند، منم همیشه درونم رو میخوردم اما احترام مادرشوهرم رو حفظ میکردم.
مادرشوهرمم هربار با لحن زشت تر حرف میزد و منم مجبور شدم یک شب در میان برم خونه شون.
یکبار که پدرشوهرم پرسید مثل قبل شاداب نیستی! حقیقت رو خیلی سربسته گفتم که رسم ما اینه اما مامان (منظورم مادرشوهرمه) مثل مامان من دوست دارن خانواده شون پیششون باشن و...
خلاصه یجوری حرفمو زدم که اگر به گوش مادرشوهرم رسید ناراحت نشه. بعد از دو روز دیدم شوهرم رفتارش عوض شد، خیلی هوامو داشت، بااحترام برخورد میکرد. کنارش که راه میرفتم حس میکردم به خودش افتخارمیکنه.
علتش رو که پرسیدم. گفت تو منو پیش خانواده ام سرافراز کردی.
😍✍رفتار جرات مندانه و بیان مشکلات و ناراحتی ها تا حد زیادی شما را ارام میکند.
🔴 #تجربه های بیشتر در
کانال دوم ما ،
#مشاوره_زندگی 👇👇👇👇👇https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEYrku9rlBrgzZsbQ