شیرعلیمردان که نام و نان نبود
بوسه بر درگاه نامردان نبود
شیرعلیمردان، خدایی کردن است
آسمان را هم به زیر آوردن است
شیرعلیمردان که سرگردان نبود
از تبار باد و بیدردان نبود
شیرعلیمردان، خروش ریشهها ست
پوزخند شاخهها بر تیشهها ست
شیرعلیمردان که بازیخورده نیست
کاسهلیسی زنده امّا مرده نیست
شیرعلیمردان، قفس رامَش نکرد
جوخهی اعدام، آرامَش نکرد
شیرعلیمردان، شعار و شور نیست
پرچمی در دست مشتی کور نیست
شیرعلیمردان، همان پنهانِ ما ست
کوچهی بیدرْرُوِ وجدان ما ست
شیرعلیمردان، خیانتپیشه نیست
دشمن آزادی و اندیشه نیست
شیرعلیمردان، نمادِ آدم است
رسمِ رستاخیز و روحِ رستم است
شیرعلیمردان، نقاب و قاب نیست
جلبکی در گوشهی مرداب نیست
شیرعلیمردان، شمیمِ مریم است
زادهی یک رشتهکوهِ محکم است
شیرعلیمردان که یک تندیس نیست
جعبهْکبریتی تماماً خیس نیست
شیرعلیمردان، سیاوشزاده است
آتشی برجانِشبْافتاده است
شیرعلیمردان و مشتی نانجیب!؟
ای بسوزد ریشهی جهل و فریب!
شیرعلیمردان، تریبونش کجا ست!؟
حرمتِ هر قطرهی خونش کجا ست!؟
هر گل سرخی که میروید بهار
یک تریبون است و مریم در کنار:
«شیرعلیمردان، هنوزِ بختِ ما ست
بختیارِ لحظههای سختِ ما ست»
#علی_بداغی به بزرگترین اجتماع تلگرامی
#لرتبارانتهراننشین بپیوندید.
🆔 @lorhayetehran