🔆رومشکان
« اینم از اصلاح طلبی »
❗️💥داستانی حزین و قابل تامل که تحریریه خبر رومشکان آنرا درج کرده است
💥این داستان اصلاح طلبی زیانبار خانواده من است
دانش آموز بودم از همان اول با سوالات زیاد اطراف را نگاه میکردم
همیشه برایم سوال بود چرا همسایه دیوار به دیوارمان در حالیکه وضعیت مالی اش از عمویم بهتر بود مدام به هر دلیلی های از اداره #.... کمک مالی میگرفت و برای اشتغالش وام خرید گاو و گوسفند و به فرزندانش پوتین و مانتو میدادند .
همیشه عمو زاده هایم حسرت باداوردهای همسایه شان را میخوردند.
ذهن کوچکم کنایه ها و گلایه های عمویم که همیشه به پدرم غر میزد و می گفت «
#اینم_از_اصلاحطلبی » را تجزیه نمیکرد اماهمیشه در ذهنم چرایی این جمله همراهم بود
همان زمان بود که پدرم را به دورترین مدرسه در بین مدارس بخش منتقل کردند
ومن بزرگتر شدم تازه داشتم با زیانهای
#اصلاحطلبی و سودهای
#اصولگرایی آشنا میشدم
برادر بزرگترم که چندین بار برای گزینش استخدام آب پزش کرده بودند با ناراحتی بسیار زیاد از دست روش بقول خودش «بی خیر پدر» به تهران رفت و آنجا ساکن شد.
مدتهاگذشت دولت اصلاحات آمده بود ومن از آزادی خاتمی لذت میبردم.
ایمان پیدا کرده بودم پاشنه در عوض می شودو حداقل به حقوق تضییع شده مان میرسیم. اما زهی خیال باطل !
رای اصلاح طلبی پدرم در دولت اصلاحطلبان هم نتوانست کمک حال پدرم و عمویم که دیگر روبه پیری میرفت باشد چراکه میگفتنددر شهرستان جریان
اصولگرایی حاکم است
بسختی می گذشت تاباهمه دغدغه های ذهنی و روانی که داشتم تربیت معلم قبول شدم،ازبخت بدم شهری دور.
بسیاری از هم دانشگاهی و هم دوره ای هایم پس از مدتی انتقالی گرفتند ودر دیارخود تدریس کردند،من هم چندین بار به مدیر کل،مدیر شهرستانی و... مراجعه کردم ،در نهایت با سماجت زیاد با این پاسخ مواجه شدم «دیگر زمان حکومت شما گذشته است»
دست از تلاش برداشتم اما درذهنم با خودم گفتم من که حکومتی ندیدم ویاد جمله عمویم افتادم که همیشه این چنین مواقعی میگفت «
#اینم_از_اصلاحطلبی »
حتی سربازی هم دست از سرمان برنداشت ، چند ماهی پسر عمویم بیشتر از پسر خاله ای اصولگراییش خدمت کرد،میگفت چون کارت ... نداشته است کسری برایش حساب نکرده اند.
دیگر «اینم از اصلاحطلبی»، برایمان خنده آور شده بود. تااینکه پدرم را با معلمی بازنشست کردند در حالیکه دوستان اصولگرایش در سال پایانی خدمت باحکم مدیریت بازنشست شدند و این یعنی تفاوتی ابدی که تا همیشه در فیش ماهیانه بازنشتگی پدرم خط سیاهی از
#سیاه_ست همراه خواهد داشت.
از حق که نگذریم پسر عمویم و برادر کوچکترم با وامهای مسکن احمدی نژاد صاحب خانه شدند.
واما چندمدتی که گذشت
دیگر روحانی آمده بود و من دختری جوان با مصائب فراوان هنوز منتقل نشده بودم .با دوستانم بحث میکردم میگفتم این یک دولت «دوپایی»و به کام اصولگراییان است و اثبات خواهد شد.
من که مجبور بودم اولین فرصت باز پیگیر انتقالی شدم که عملا به هیچ ختم شد.دولت،دولت اعتدال بود باز من در هیچ قسمتی از آن قرار نداشتم .
طاقتم طاق شده بود،برادر بیکارم سوهان روح پدرم بود
پسرعمویم شاید بیشتر بدلیل نداشتن شهریه ادامه تحصیل نداد
پسرخاله اش که با کمک شهریه های اداره .... مدرکی گرفته بود استخدام شده بود
اینجا بود که من برای اولین بار اشک سیاسی از گونه هایم جاری شد
دیگر جمله «
#اینم_از_اصلاحطلبی» جمله حزن انگیزی بود که خانواده ام را به سمت پاشیدن می برد
من نگرانتر از هر زمانی شهرم را،استانم را،کشورم را که رصد میکردم آنچه را در ذهنم میتوانستم نتیجه بگیرم
#فرصتطلبی بود که جایگزین اصلاحطلبی شده بود، حتی کسانیکه دوستان اصلاح طلب پدرم بودند دیگر عوض شده بودند،باید هر اقدامی برایشان منفعتی شخصی در پی میداشت وگرنه جریان معنای نداشت و گویا سالهاست قطع شده است
متوجه شدم پسری که در یک آبادی سکونت داشتیم و کمتر از دوسال بود از استخدامش میگذشت و بقولی از اصولگراییان شناسنامه دار هم بود، انتقالی گرفته است.
دیگر تاب و تحمل تدریس نداشتم. شوهرم در محل سکونتمان و من بسیار دورتر.
عمرم را در مسیر تدریس و مسافت اجباری سیاسی تلف میکنم.
با شوهرم بحث میکردم که جمله جالبی گفت « همیشه تاریخ اصولگراییان منافع جمعی را بر منافع شخصی و فردی ترجیح داده اند حداقل در شهر و دیارمان اینگونه بوده است » دیدم که براستی تباهی تمام زندگی من و خانواده ام در این جمله نهفته است .
دیگر امیدی به اصلاح طلبی نیست حتی ۱۴۰۰ ، وقتی هر روز جمله شوهرم بیشتر رنگ میگیرد.«ب.ا»
#تلگرام_نیوز_لرستان @lorestannewss1@lorestannewss1