کانال شهرستان الیگودرز

#دهقان
Канал
Логотип телеграм канала کانال شهرستان الیگودرز
@LorestanaligoodarzПродвигать
2,06 тыс.
подписчиков
71,6 тыс.
фото
11,4 тыс.
видео
18 тыс.
ссылок
تاسیس کانال ۹ بهمن ۱۳۹۴ استعلام کانال http://telegram.me/itdmcbot?start=lorestanaligoodarz آدرس کانال درایتا https://eitaa.com/aligoodarzlorestan تحریریه کانال ✍️ ذبیح اله نوریان محمدرسول سعدی جلیلوند مهدی اتابکی خانم لونی خانم سرلک غلامرضا نوری
♦️پیام تقدیر وتشکر از دکتر دهقان و نماینده پرتلاش شهرمان دکتر خدابخشی♦️


🌹زمژده ی حبیب دلم شادوخرم است
🌹واز نخسه طبیب تنم ایمن از بلاست

💢جناب اقای دکتر #دهقان

از اینکه با سعه ی صدر حس نوع دوستی وحس خلق وبه پشتوانه ی دانش روز باهمت،حمیت وتلاش جدی وبا توجه به شرایط بسیار سخت وسعب من با ظرافت و دقت نسبت به بنده به عمل جراحی دیسک کمر جهت بهبود درمانم زحمت کشیدیددر کمال ادب وارادت این متن تقدیم به محضر طبیبانه وماهرانه ی شما میگردد.از طبیب عشق برای ان طبیب مهر، صحت، سلامت ،سعادت وسیادت مسالت‌دارم

دلد شادو لبت خندان بماند، برایت عمر جاودان بماند

خدارا میدهم سوگند بر عشق، هرآن خواهی برایت آن بماند

💢و جادارد تشکر فراوانی از نماینده محبوب و پر تلاش شهرمان جناب اقای دکتر #خدابخشی بابت اوردن دکترهایی هم چون دکتر دهقان، که دیگر نیازی به شهرهای همجوار و اوارگی وخطرات جاده ای را نداریم و از نعمت دکتر های خوب در همه تخصصهادر شهرمان استفاده میکنیم
خدارو سوگند میدهیم که راه نماینده پر تلاشمان پایداروستودنی باشد


انشاالله

#حمزه حبیبی از شهرستان الیگودرز


@lorestanaligoodarz
⭕️⭕️سرنوشت دهقان فداکار ...
اوج یا افول اخلاق و فرهنگ در جامعه ایران ؟

💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢

دکتر مهران صولتی
جامعه شناس


#سال ها از گلایه های مرحوم خواجوی به خاطر گرفتار شدن در روزگار تنگدستی و عسرت می گذشت .



#اسطوره سالخورده اخلاق در این جامعه که اتفاقا جزء نخستین مشعل داران کتاب های درسی ما هم به شمار می رفت نتوانسته بود زندگی راحت و بی دغدغه ای داشته باشد.
#بیمه درمانی پاسخگوی بیماری هایش در دوران کهنسالی نبود و او را حتی جویای کاری برای گذران زندگی روزمره اش ساخته بود .


#دهقان فداکار اگر چه چهره نمادین" اخلاق دگرخواهانه" در روزگار ما به شمار می رفت ولی هرگز یگانه نبود.

#بیش و پیش از او معلمانی داشتیم که اگر چه از طلایه داران آگاهی بخشی به نسل های آینده به شمار می رفتند ولی سرنوشتی بهتر از او نیافته بودند.

#همچنین نویسندگان و مترجمانی بودند که به دلیل تن ندادن به مناسبات بازار و اصرار بر اصالت آثارشان بی وفایی ها دیدند و عسرت ها چشیدند.
#در همه این سال ها سیاست و اقتصاد( بخوانید قدرت و بازار) دست اندرکار #تخریب اخلاق و #فرهنگ در این دیار بوده است.

#اخلاق دلالی،
#فرهنگ بازاری،
#رشد خودمحوری ،
#منفعت جویی و ... از جلوه های رنگ باختن #ارزش های جمعی محسوب می شوند‌.


#سرنوشت او به نسل های آتی می آموزد که باید فداکارانه پای در مسیر
#تعهد و #مسئولیت پذیری نسبت به دیگران بگذارند
یا #عافیت طلبی و #منفعت جویی
را پیشه خود ساخته و بار خود را ببندند...!!

کانال_شهرستان_الیگودرز
کانال_رسمی_تلگرام_شهر

@lorestanaligoodarz
🔷🔶اصل داستان دهقان فداکار از زبان خود #مرحوم ابرزعلی حاجوی
معروف به
▪️⬛️ریز علی خواجوی

#روحش شاد

💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

#" باجناقی داشتم که از میانه به خانه ما در روستا آمده بود و شب که شد قصد کرد که برگردد، هرچقدر به او گفتم که شب است و هوا هم بارانی، بگذار فردا صبح برو قبول نکرد که نکرد، گفت که دوستانش قرار است فردا برای بردن گوسفند به تهران بروند و او هم باید خودش را به آنها برساند. پس فانوسم را با تفنگ شکاری که داشتم برداشتم و با هم از کنار رودخانه راهی خانه رئیس ایستگاه راه آهن شدیم؛ وقتی او را سپردم به رئیس ایستگاه که برای رفتن راهنمایی اش کند، خودم کنار خط راه آهن را گرفتم و برگشتم، همین طور که می آمدم دیدم که بین دو تونل قطار که یک فضای باز 50 متری داشت کوه به شدت ریزش کرده و ریل را بسته است".

#ریز علی اول قصد می کند موضوع را نادیده بگیرد و راهی خانه شود اما بعد یادش می افتد که قطار مسافربری در همین ساعتها از ایستگاه راه آهن حرکت می کند و قطعا در برخورد با این سنگهای عظیم سرنگون خواهد شد، پس تصمیم به بازگشت به ایستگاه راه آهن می گیرد تا مانع از حرکت قطار به این سمت شود.

#" با سرعت به سمت ایستگاه می دویدم اما به یکباره دیدم که قطار آرام آرام در حال آمدن است، این وسط باد هم فانوسم را خاموش کرد، نمی دانم چه شد اما کتم را در آوردم و نفت فانوس را رویش ریختم و کبریت را کشیدم و آن را آتش زدم و شروع کردم به دویدن سمت قطار"

#تا اینجای ماجرا در کتابهای درسی تقریبا آمده اما ریز علی می گوید که سوزنبان این شعله آتش را ندیده و او مجبور شده با تفنگ شکاری اش چند گلوله به هوا شلیک کند تا شاید قطار از حرکت بایستد.

#" با تفنگ چند گلوله که به هوا زدم قطار ایستاد و سوزنبان آمد پایین و شروع به کتک زدن و دادن فحش و ناسزا به من کرد که مردک این چه کاری است که تو می کنی و چرا با تفنگ شلیک کردی و خلاصه هر چه می آمدم توضیح بدهم فایده ای نداشت و حسابی کتک خوردم؛ وقتی رئیس ایستگاه و بقیه رسیدند و من را مواخذه کردند گفتم که به خدا جلوتر کوه ریزش کرده و بیایید خودتان ببینید، وقتی رفتیم و دیدند که راست می گویم، همه من را تشویق کردم و حتی مسافران قطار دست من را بوسیدند که جانشان را نجات دادم و این واقعه به خیر گذشت".

#بعد از این واقعه ریزعلی خواجوی به شدت بیمار شد و نزدیک به 40 روز در بیمارستان تبریز بستری می شود؛ " به علت شدت سرما و عرقی که بر اثر دویدن کرده بودم تمام ریه و رگهای خونی ام عفونت کرد و مجبور شدم برای درمان به تبریز بروم که من را عمل کردند و مجبور شدم همه گوسفندهایم را برای درمان بفروشم"

#از او می پرسم که چطور شدی دهقان فداکار و وارد کتابهای درسی شد؟ می گوید که " یک روز در خانه بودم که در را زدند و گفتند رئیس آموزش و پرورش زنجان تو را خواسته، آخر آن موقع مدارس میانه زیر نظر آن ناحیه بود، گویا ماجرا را شنیده بود، من هم رفتم و آنجا از من خواست همه واقعه را برایش تعریف کنم، وقتی توضیح دادم آن را نوشت و سال بعد معلم روستا آمد در خانه مان که " ریزعلی مژده بده! تو رفتی توی کتابهای درسی! اسمم را گذاشته بودند #دهقان فداکار.



#کانال_رسمی_تلگرام_شهر
#کانال_شهرستان_الیگودرز
@lorestanaligoodarz