به قول دوستان، اگه مینهو یکی از اون دکمه های لباس سلطنتیش رو پس انداز میکرد و انقدر ولخرجی نمیکرد، الان کارش به اینجا نمیکشید که بره به فضا و جاذبه صفر. اصلا تو کاراکتر این مرد نمیگنجه که بخواد نقش یه آدم بدبخت و فقیر و بی پول رو بازی کنه. یبارم که اومد بازی کنه، 70 میلیارد براش هزینه کردن که بره فضا. آقایی از خاندان سلطنتی باشه؟
کاش به راحتیِ خاطره ساختن، فراموش کردن خاطرات هم آسون بود. مثل زمانی که ی خوابی رو میبینیم، بعد وقتی بیدار میشیم فراموش میکنیم، منم میتونستم بیدار شم و تمومِ این ماجراها رو به دست فراموشی بسپارم. اما در عوض تو دام کابوسهایی که تمومی ندارن، بیاعتمادی و شک و توهم افتادم.
لمس اتفاقات. لمس خاطرات. تو حتی میتونی عاشق خاطرات یه نفر باشی، میتونی عاشق نوازش پوست دستش باشی، میتونی عاشق رنگ چشماش زیر آفتاب باشی. اصلا گیریم که عشق، به زبان بدن نیست، میخوای انکار کنی که میتونی عاشق روحِ یه نفر باشی؟
When the phone rings Mr. Plankton Lovely runner The judge from hell Queen of tears Gangnam B side Sweet home 3 Doctor slamp Face me A shop for killers Marry my husband No gain no love Sinderela at 2 am My sweet gangester Queen woo Dear hae ri Serendipity hug Love at home Love song for illusion Squid game s2 The trunk Wonderful world