1⃣ گروهی بر این باورند که بیعدالتی یک انتخاب فردی است. کسی که اجازه میدهد مورد بیعدالتی قرار گیرد در ناخودآگاه خود به وجود انسانهای برتر از خود اعتقاد دارد. همانند معلولی که تصور میکند برای دوندگی باید پاهای طبیعی دیگران را داشته باشد. برای همین
در این کلاس فکریْ روش و فرآیند و ابزار مبارزه با بیعدالتی اتکا به آموزشهای پایه درمورد حقوق فردی است و فرد آموزش میبیند که بطور پیوسته درمورد حقوق خود مطالبهگری کند تا گرفتار بیعدالتی نشود. در این نگرشْ مقابله با بیعدالتی یک مسئولیت فردی است که بر دوش تکتک انسانها قراردارد تا بیعدالتی در جامعه رخ ندهد.
2⃣ گروه دوم بیعدالتی را یک پدیدهی ساختاری (سیستمی) میدانند که قابل از بین بردن نیست ولی میتوان شکلهای مختلف آن را آشکار و کنترل کرد تا جامعه دچار صدمه نشود.
در این بینشْ روش و فرآیند و ابزار مقابله با بیعدالتی وظیفهی مدیران سیستم اقتصادی - اجتماعی است. مثالهای زیادی در این جهان چنین شکلی دارند و قابل از بین بردن نبوده ولی قابل کنترل و مدیریت هستند؛ مثل اینکه وقوع «شب و روز» یک پدیدهی نهادینهشده در ساختار حیات روی کرهی زمین است. این یعنی «شب» را نمیشود از بین برد. حالا اگر شب و تاریکی دردسری ایجاد کرده باشد با اختراع چراغهای مختلف و نیروی برق و ایجاد روشناییْ جامعه را از اثرات نامطلوب تاریکی رها میکنیم یا آن را کاهش میدهیم. بطور مشابه درمورد ویروسها و باکتریها و گرسنگی هم شرایط همین است. آنها را هم نمیشود از بین برد؛ فقط میتوانیم بفهمیم چگونه عمل میکنند و سپس اثرات نامطلوبشان را محدود کنیم. در این نگرشْ بیعدالتی هم موضوعی است شبیه گرسنگی که باید با روش و فرآیند و ابزار متنوع آن را کنترل و محدود کرد.
3⃣ تفکر سومی هم وجود دارد که بیعدالتی را ناشی از تمرکز و افزایش قدرت میداند. در این تفکرْ انسانها شبیه ماشینی هستند که فقط باید سوخت کافی برای حرکت داشته باشند. اگر سوختی نداشته باشند حرکتی نمیکنند و این بیعدالتی است ولی وجود سوخت اضافه هم برای آنها خطرناک است. در این دیدگاهْ موجودی که قدرت مشخص و محدودی دارد نمیتواند مرتکب بیعدالتی شود ولی قدرت اضافه حتماً موجب بیعدالتی وی میشود. بنابراین این از ویژگی قدرت است که صاحبش را دچار بیعدالتی میکند و تفاوتی هم ندارد که این قدرت اضافه در دستان چه کسی باشد؛ او به سمت بیعدالتی خواهد رفت.
در این کلاس فکری روش و فرآیند و ابزار مبارزه با بیعدالتی با از بین بردن «تمرکز قدرت» و تقسیم قدرت بین بخشهای مختلف جامعه است. غربیها بر اساس همین مدل پیشنهاد تشکیل حکومت با سه قوهی مستقل و جدای از هم «مقننه - مجریه – قضائیه» را ارائه کردند.
سکوت پابرهنهها#هزارپای_لنگ#سیدمحمدباقرملائک@LimpingCentipede