#طنز#کپی_برای_هر_خندابی_واجبه!
👸🏾پادشاه دختر زیبایی داشت و شرط گذاشته و گفته بود: دخترم را به کسی میدهم که بتواند با
🏊شنا از استخر پر از تمساح
🐉 من عبور کند ! بسیاری از دختر صرف نظر کردند
✋ و بسیاری هم در این راه کشته
😵شدند تنها یک جوان
🙋🏻♂ مانده بود که ادعا میکرد که از شهری
🏘 آمده که
👨👩👧👦مردمش از هیچ قدرتی
💪 نمیترسند جوان شجاعانه به
🌊 آب زد. باتمساح ها
🐊جنگید و سالم از آب بیرون آمد.
😎 پادشاه
👸🏻مبهوت شده بود و می خواست دست دخترش را به دست آن جوان بسپارد که او دستش را کشید
😏 و به پادشاه گفت: دخترت باشه واسه خودت. من فقط اومدم ثابت کنم بچه خندابم بزرگ شده قره چای زاینده رود استان مرکزی
💖.
پادشاه اشک تو چشاش حلقه بست و با بغض گفت: الان کشمش کیلو چنده؟
😔پسر آهی کشید و گفت:مفت!لامصب نمک نپاش رو زخمام!
🆔 @khondabgram#خندابگرام_بزرگترین_پربازدیدترین_رسانه_مردمی_شهرستان_خنداب