به بهانه ۲۸ مهر روز اراک
سعدی افشار در سالهای آغازین قرن سیزده قمری عَلم مخالفت با قاجاریه را در فراهان برداشت و ذلف آباد را به عنوان کانون مقاومت برگزید.
در آن زمان فراهان محل تجمع هواداران زندیه بود و سعدی افشار به خون خواهی لطفعلی خان، ذلف آباد را به مأوای هواخواهان زندیه بدل کرده بود.
گزارش سرکشی و عدم تمکین مردمان فراهان به فتحعلی شاه قاجار رسید و از آنجا که قاجار به ذات از زندیه و هوادارانش تنفر داشت یوسف خان گرجی را با سپاهی گران به سوی فراهان گسیل داشت.
سپهدار(یوسف خان) گمان می کرد به طرفه العینی مقاومت قلعه نشینان ذلف آباد را درهم می شکند و پیروزمندانه به پایتخت برمی گردد،لیکن با دفاع جانانه یاران سعدی افشار روبه رو شد و ناگزیر خیمه و خرگاه در پشت دربهای ذلف آباد پهن کرد و به نبردی فرسایشی مبتلا شد
قلعه نشینان دُلف آباد از کاریزها و تونل های زیر زمینی به خارج از قلعه راه داشتند و آذوقه و تدارکات مورد نیاز را تهیه و به داخل قلعه می بردند و به همین جهت تلاش قشون قاجار برای فائق آمدن بر آنها بی نتیجه می ماند.
به هر روی یوسف خان گرجی گره از این معما گشود و منافذ ورود آذوقه را بر جنگاوران دژ مسدود کرد و تونل ها و مَساکن زیر زمینی را به آب بست ،بدین ترتیب زنان و کودکان که در زیر زمین پنهان شده بودند مظلومانه در سیل خشم "خان گرجی" غرق شدند و اینگونه شد که روحیه جنگجویان دلف آباد در هم شکست و سربازان قشون قاجار شهر را تاراج کردند و شورشیان و خونخواهان لطفعلی خان سرکوب شدند.
بازماندگان نیز آواره بلاد دور و نزدیک شدند که خود داستانی دارد جدا
یوسف خان سرمست از پیروزی قشون را از مسیر بورقان و آهنگران به سمت قلعه ها و حصارهای حاشیه کرهرود و قریه دستجرده (دستگرده) در محل کنونی اراک گسیل داشت
نقل است که حدود هشت الی ده قلعه و حصار پیرامون رشته قناتی در محل کنونی شهر اراک وجود داشت که هر کدام تابع خوانین و قوانین خود بودند و مدام جدال و مجادله بر سر آب و اراضی مرغوب کشاورزی پیرامون داشتند .
سپهدار گرجی که اوضاع را نابه سامان دید از شاه قاجار کسب تکلیف کرد.
شاه دویست هزار تومان برای یوسف خان ارسال کرد و دستور داد تا قلعه ها و حصارهای موجود را ویران و شهر مدرنی بنا کند.
یوسف خان که شهرهای قفقاز را در پس زمینه ذهن خود داشت ،معمارانی از فرنگ فراخواند و یکی از مدرن ترین شهرهای عصر خود را مشتمل بر بازار و چندین سرا و تیمچه و کاروانسرا و مدرسه علمیه و حمام و آب انبار و سقاخانه بنا نمود.
شهر چهار ضلعی و دارای چهار دروازه بود.
دروازه شهرجرد در شرق،دروازه
حاج علینقی در غرب ،دروازه راهزان در شمال و دروازه قبله در جنوب شهر قرار داشت.
کوچه های شش ذرعی ، خیابانهای حصار و قلعه را به هسته اصلی بازار متصل می کرد .
برج شیشه نیز در ضلع شمالی و در مجاورت دروازه راهزان به منظور اسقرار حکمرانان بنا شد.
نام شهر در ابتدا سلطان آباد بود و بعدها به عراق که همان مُعَرب اراک است تغییر یافت و در سال هزار و سیصد و شانزده خورشیدی به اراک تغییر یافت
اراک همچون ققنوس از خاکستر ذلف آباد و قلعه های اطراف کرهرود برخواست و در اندک زمانی به قطب خردورزی و فرهنگ و ادب و سیاست ایران بدل شد.
به نظر می رسد ساکنان اولیه این دیار نوپا از فراهان و سِده(سنجان،کرهرود و ضامنجان) بوده اند.
بعدها مردمانی از قوم لک و کاشی نیز در اراک ساکن شدند.
اقلیت های مسیحی و یهودی نیز در شهر جدید ساکن شدند که اکنون نیز کم و بیش حضور دارند.
با ورود راه آهن به اراک، شهر رونق یافت و جمعیت شهر رو به فزونی گذاشت و ورود صنایع گوناگون در حدود نیم قرن پیش، سیل جمعیت را از سراسر ایران به این سامان روانه کرد.
آشیخ عبدالکریم حائری در بدو مراجعت از عتبات و قبل از تاسیس حوزه علمیه قم در اراک سکنی گزید و مدرسه علمیه سپهداری را مرکز فقاهت و علم قرار داد.
مراکز علمی برجسته ای نیز قریب به یک قرن در اراک قدمت دارند که دبیرستان صمصامی بیات یکی از شاخص ترین آنهاست.
بزرگانی همچون آقا نورالدین عراقی در مشروطه و جنگ با قشون روس نقش بزرگی ایفا کردند و وصف سلحشوری فرزندان اراک در قلم مورخان بسیار نقل شده است.
صنایع دستی و اطعمه خاص اراک بیشمارند
که فرش و گلیم و هنر مسگری از جمله صنایع دستی دیار سلطان آباد است
دوگوله (دیزی) و آش و فتیر و گوش فیل و کشمش و شیره انگور نیز از اطعمه و سوغات خاص اراک است که گردشگران را دست پر روانه دیارشان می کند.
شهر اراک در بزنگاه های دو قرن اخیر همواره نقش آفرین بوده و مشاهیر و مفاخر و سرداران و عالمان این شهرجوان استوانه های سترگی برای ایران زمین بوده اند.
اکنون جوانشهر اراک به کلانشهری پانصد و بیست هزار نفری بدل شده و نقش بی بدیلی در فرهنگ و سیاست و اقتصاد کشور دارد و مانند قلبی تپنده در کالبد مام میهن است.
#عبدالرضا_حاج_علی بیگی