👪 خــانواده ے 💏 شـاد 💑

#قسمت_سی_و_پنج
Канал
Логотип телеграм канала 👪 خــانواده ے 💏 شـاد 💑
@Khanevade_shaadПродвигать
1,71 тыс.
подписчиков
12,2 тыс.
фото
2,73 тыс.
видео
3,27 тыс.
ссылок
Forwarded from خانواده شاد
#از_پدرم_متنفرم

#قسمت_سی_و_پنج

نمیخواستم ازشون کم بیارم بار اول بود منو میدیدند دهنشون از تعجب باز مونده بود که چه طوری من رفتم زن شهرام شدم همه میگفتند اقا شهرام ماشاله 1000ماشاله خانومت خیلی تیپه از کجا پیداش کردی؟ چه جوری مخشو زدی اومده زنت شده شهرام هم باد مینداخت تو غبغش که از بس جذابم فراز جان جذبم شده میخواستم بگم اره جون عمت از درد اینکه نمونم تو خونه اومدم زنت شدم
خیلی سریع با چند تا زن و دختر همسن و سال خودم دوست شدم به قول افروز که میگفت تو هیچیتم به درد نخوره روابط عمومی خوبی داری و زود با همه جور میشی به اصرار دوستام رفتیم حسابی مشروب خوردیم چند نفر هم اوئنطرف داشتند تریاک میکشیدند دیدم شهرام حال مساعدی نداره بهش گفتم بیا اینور تو هم مشروب بخور میخواستم حال و هوای تریاک از سرش بره
حسابی خوردیم اخر شب گیج و منگ رفتیم خونه حتی نرفتیم شایان و از خونه ی مامان شهرام بیاریم وقتی شهرام دید از دوستاش خوشم اومده یه ترتیبی داد که رفت و امدمونو باهاشون بیشتر کنیم خوشحال بودم وقتی شهرام سر کار بود میومدند با هم میرفتیم بیرون خرید مهمونی دوره ایی دیگه حوصله م کمتر سر میرفت
از تو لاک خودم در اومده بودم افروز میگفت سرت به زندگیت باشه دوباره نرو با اینا دوست شو که یه دفعه یه دردسر درست کنی ابرو ریزی راه بندازی بهش گفتم فضولی نکن شوهرم خودش اینجوری خواسته حس میکردم حسادت میکنه و نمیخواد خوشیه منو ببینه سعی میکردم کمتر براش تعریف کنم
دوستای شهرام خیلی خوب بودند فقط خیلی با ما فرق داشتند وضع و اوضاع زندگیشون در سطح ما نبود خجالت میکشیدم بیاند و خونه و زندگیمونو ببینند وسایل زندگی ما خیلی کم بود فقط وسایل ضروری بود که مادرم برام خریده بود به شهرام گفتم باید دو دست مبل بگیری قالی ها رو عوض کنی
تلویزیون و خلاصه انقدر گیر دادم چند بار دعوا راه انداختم تا بالاخره وضع و اوضاع زندگیم همون شد که میخواستم شهرام فقط میخواست یه کاری کنه که من زندگی کنم سعی میکرد هر کاری بکنه تا من خوشحال باشم وقتی افروز وضع زندگیمو دیدم خیلی حسادت کرد گفت بهتر بود پس انداز میکردید گفتم ما که هم ماشین داریم هم خونه واسه چی باید پس انداز کنیم گفت طلا نداری افروز زندگیش خوب بود
نه به خوبیه من گفت من که هرچی پول دارم طلا میخرم به این فکر افتادم که برم تو کار خرید طلا گیر دادنام به شهرام شروع شد گفتم زن اگه طلا نداشته باشه ارامش نداره
شروع کرد نقد و چکی برام طلا بگیره طلا دار هم شدم شاید به جایی رسیدم که هیچ وقت فکرشم نمیکردم وضع و اوضاع زندگیم روبراه شد یه روزی همون موقعی که داری تو بدبختی دست و پا میزنی از خدا میخوای که یه راهی جلوی پات بذاری تا تو مث ادم زندگی کنی
اما خدا اروم اروم شرایط خوب و برات محیا میکنه یه جوری که خودتم متوجه نمیشی فقط وقتی به یه جایی میرسی و به عقب نگاه میکنی میبینی چه اتفاقایی تو زندگیت افتاده زندگی من خوبه بهانه نمیارم که توش کمبود عشق و احساس میکنم
چون زندگی با عشق رو هم قبلا تجربه کردم دیدم هیچ خبری توش نیست شاید زیاد با شهرام خوشحال نیستم شاید زندگیم رویایی نیست شاید گاهی خسته میشم و میزنم در دیوونه بازی.

@khanoOomaneha @khanevade_shaad