🔹اینجا قم است/نتیجه تربیتِ گلخانهای مدرسه را ببینید
✍مهراب صادق نیا
اینجا
#قم است ... جلوی
#مدرسهی(ابتدایی) دخترم ایستادهام تا او را به خانه برگردانم. پدرها و مادرهای دیگری هم هستند. پوشش مادرهای
#دخترانِ_دانشآموز بسیار متنوع است؛ در میانشان یکی دو نفر چادری هست و باقی، جوری دیگر هستند.
#کلانتری کنار
مدرسه اگر میخواست سختگیری کند، احتمالا باید به بسیاری از این مادرها
#تذکر_حجاب میداد. پس از کمی انتظار، درِ
مدرسه باز میشود و دانشآموزان با لباسهای متّحدالشکلِ
#مانتو #شلوار و
#مقنعه از
مدرسه بیرون میآیند. هوا قدری گرم است و برخی از مادرها، همان دمِ در
مدرسه لباس دخترها را تغییر میدهند و برخی از بچهها خودشان دست به کار میشوند و
#پوششِ_اجباری
مدرسه را از تن به در کرده و در کوله
ی خود میگذارند. جلوی
مدرسه شبیه رختکن شده است.
پس از چند دقیقه دخترانِ یکسانپوش
مدرسه، در دنیای متنوع و پوشش رنگارنگ مادرانشان غرق میشوند. این تنها، حکایت پوشش آنهاست؛ منزل که میروند احتمالا آنچه
#معلم دینی و تربیتی به آنها آموخته است نیز، از دست خواهد رفت. گویا بچهها یاد گرفتهاند که پوشش و "حرفهای معلم" فقط مالِ
مدرسه است و بیرونِ از آن خریداری ندارد.
دست نیکا را میگیرم و به منزل میآئیم. بین راه نیکا به من میگوید "بابا، فاطمه(همکلاسیاش) میگوید
#پیمان_معادی(در
#سریال_افعی تهران) روی
#سحر_دولتشاهی(روانشناس همان سریال)
#کِراش دارد." چشمانم از تعجب گرد میشود و میپرسم "کِراش دیگه چی هست؟!! میگوید یعنی
#عاشقش شده است.
تربیتِ گُلخانهای مدارس یک پروژه
ی شکستخورده است. اساسا تربیت محصول یک تعامل نهادی است. از خانواده آغاز میشود و در
مدرسه و جامعه و خیابان و سازمان و
#مسجد و
#دانشگاه پیگرفته و تکمیل میشود. تربیت یک
#نظمِ_پادگانی نیست یک مراقبت، پذیرش، و همدلی است. و دیگر این که، تربیت مسری است.
@khabarha_nazarha