بسم رب العشق
❤️
✍️امام «ره» می فرمایند :
« اسم این
#تنگه را تنگه
#شهیدعلیمردانی بگذارید .»
✍️ من به شدت به شهید
#وابسته بودم . هر وقت به خانه می آمد نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم . بچه ها خودش نگه می داشت و به من می گفت :«شما خسته ای ، استراحت کن !»
✍️بسیار
#مهربان و شوخ طبع بود . نمی گذاشت در جمع فامیل ، قهر و ناراحتی باشد ، همیشه دنبال آشتی دادن بود .
✍️به دیدار فامیل می رفت و به آنها سرمی زد ... وظیفه خودش می دانست که از حال خویشاوندانش با خبر باشد .
✍️ از همان دوران انقلاب فعالیت هایش را شروع کرد . گروهی را به نام
#مالک_اشتر ، به همراه شهیدان : نظرنژاد ، هاشمی نژاد ، بابارستمی ، برونسی تاسیس کردند که تا آغاز انقلاب ، کارهایشان علنی شد .
✍️ به
#نمازاول_وقت اهمیت بسیار زیادی می داد . تربیت بچه ها ، برایش مهم بود و به من سفارش میکرد : بچه ها یادت نرود ...
✍️ با
#شهید_شوشتری رفت و آمد داشت ... آنها هم به خانه ی ما می آمدند .
✍️
#شهید_شوشتری به من زنگ زدند و گفتند بیایم دفترشان . رفتم . گفتند :
#وام نیاز دارید . تا این را گفتند ازشان پرسیدم برای
#چه_میگویید . و ایشان
#خوابشان را برایم گفتند که شهید در عالم رویا بهشان گفته است که ما بنایی داریم و خانواده ام در
#هزینه_ها مانده اند ،
#کمکشان_کن !
✍️ یادم هست ، سال ۵۲بود . آن موقع امام ره را به
#نجف تبعید کرده بودند . شهید به عراق رفت. همانجا با ایشان
#بیعت کرد که به عنوان
#سرباز_گمنام_امام_زمان_عج فعالیت کند .
✍️به شدت
#باایمان بود . هدف
#والایی داشت و
#خالصانه ، برای هدفش کار میکرد .
تنها برای
#خدا هر چیزی را می خواست . و همین
#مُخْلِص بودنش ، علت
#شجاعت_وبی_باکی_اش بود .
✍️روز آخر ..
آن زمان تنها پسرم
#محمد تازه راه افتاده بود . بسیار زیاد با
پدرش انس داشت . وقتی که حسن بند پوتین هایش را می بست ، روی پشتش نشسته بود و با سر و صدا نمی خواست
#پدرش به
#جبهه برگردد .
✍️چند بار او را بوسید . از بغلش پایین آورد و باز محمد را در آغوش گرفت .
☘️با تمام
#وجود احساس کردم که این
#لحظاتِ_آخرین_وداع است .
✍️او از مؤسسین سپاه تربت جام بود . یک مدتی در زمان قائله کردستان به آنجا رفت تا
#انجام_وظیفه کند .
✍️ در شلوغی های
#غرب «کردستان، کرمانشاه» به آنجا رفت و بعد هم جنگ شروع شد و به عنوان
#یک_بسیجی تمام عیار به خوزستان رفت .
✍️در سال ۶۰ ، خداوند برایش چنین تقدیری را زد که او
#فرمانده_تنگه_چزابه شود .
✍️
#تاآخرین_نفس ، ایستاد و نگذاشت این تنگه به دست بعثی ها بیفتد .
✍️عاشق
#شهادت بود و بعد از برادر شهیدش هم
#بی_تاب تر شده بود . با اصابت تیری بر قلبش
#به_درجه_رفیع_شهادت رسید .
✍️
#لحظهٔ_آخر از اطرافیانش می خواهد که صورتش را به سمت
#کربلا بچرخانند . و ایشان با
#نام_اربابش چشم بر جهان فانی بست .
✍️ او فرمانده قرارگاه
#کربلا بود . خیلی
#خاص روح و جانش با امام حسین علیه السلام گِره خورده بود .
✍️ هیچ چیز جای خالی
#شهید را نه برای من و نه برای فرزندانش پُر نکرد .
✍️ به همسر شهید علیمردانی گفتیم :
#تربیت شما آنقدر عالی بوده که پسرتون با این وجود که
#بابا را خیلی ندیده است اما
#ادامه_دهنده_راهش شده است ...
✍️اینقدر شهید واسطه شد تا من به پسرم
#اجازه بدهم تا او هم به
#سوریه برود و
#مدافع_حرم بشود ...
#شهید_حسن_علیمردانی#شهید_دفاع_مقدس#خواهران#چهارشنبه_های_شهدایی#کانون_خادمین_شهدای_گمنام🆔 @KhGShohada_ir