#ڪشتی_پهلو_گرفتہ#دستخط_چهارم :
#تنهای_تنهای_تنها 💔 🥀از شرم دستان خالے به خانہ بازنگشتم، به مسجد رفتم و نماز را به پیامبر اقتدا کردم. بعد از نماز پیامبر دستم را گرفت و فرمود:
"
#علی جان، مرا به خانهات مهمان میکنی؟! "
چه میگفتم ڪه در خانہ هیچ جز گرسنگی نداشتیم...
🥀 سڪوټ تنہا یاورم بود ڪه پیامبر با تڪرار سوال فرمود: " یا بگو بیایم یا بگو نیایم، سڪوٺ چرا میکنے! "
گفتم: " شرمسارم، ولی بیایید... "
دست در دست پیامبر راهے شدیم و تمام راه من نه از گرما ڪه از شدت شرم عرق میریختم، رفته بودم طعام بیاورم و حال با مہمان به خانہ برمیگشتم
وقتی رسیدیم قامت افراشٺہی تو در محراب بود و از ڪنارت بخار مطبوعی از طعامی برمیخواست ڪه به یقین دنیایی نبود...
✋تو و ڪودڪانت دو روز تمام گرسنگی کشیده بودید، اما وقتی پدرت جویای حالت شد گفتی بسیار خوبم پدر!
🙏آخ که چه مہربان بودی...!
❤️گفتم این طعام از ڪجاست
#فاطمہ جان و به جای تو پدرت پاسخ داد این بدل آن یڪ دیناری است که به مقداد بخشیدی. این پاداش دنیای توست باش تا آخرت...
💢و
#تــــــــــو در خانہے مݧ اینگونہ صبورۍ ڪردی و...
#فاطمہ جان! آنچہ از دستم میرود پارهی تڹ رسولاللہ است.
حال بعد از تو... مݧ ایݧ همہ
#تنہایی را بہ ڪجا برم...؟
😭1⃣3⃣@KHGSHohada_ir